خلاصه ماشینی:
"نیاز انکارناپذیر فقه به اصول سبب می شد که هرچند به صورت ارتکازی نگاه ها و برداشت های ذاتا اصولی از همان نخستین تجربه های فتوی دهی پای به عرصه وجود نهد; پرسش هایی همچون: از کدام منبع باید در اجتهاد بهره برد و به چه شیوه و راه و روشی باید اجتهاد کرد, علایقی اصولی بود که هرچند گاه تنها در ناخودآگاه نخستین اجتهادکنندگان طرح می شد و به فراخور هوشمندی یا تجارب پیشینی اجتهاد ابتدایی این دوره پاسخ می یافت, ولی این سبب نمی شد که از اجرای نقش تعیین کننده, ممتاز و سرنوشت ساز خود را برنیایند.
اگرچه پاره ای از آنان بر این عقیده هستند که اصول در میان شیعه بعد از امامان و در عصر غیبت شکل گرفته است, با این استدلال که شیعیان به لحاظ حضور مستقیم امامان(ع) در کنارشان نیازی به دانش اصول نداشتند, بر این اساس تنها پس از غیبت بود که این نیاز در آنها زنده شد; در حالی که اهل سنت که از این ارتباط محروم بودند, برای برآورده سازی نیازهای خود در رجوع به احادیث و روایات, اصول را اولین بار ساخته و پرداخته کردند.
این نوشتار بدون آن که بخواهد سخنی را از سر تعصب ارایه کند, معتقد است: بررسی های تاریخی گویای آن خواهد بود که اصول فقه نخستین بار در مدینه و توسط اهل بیت پدیدار شد, با این که بررسی این مسئله از اهمیتی بسیار برخوردار است, در کمال تأسف باید اذعان داشت تنها تعدادی معدود از عالمان شیعه به استدلال ورزی جهت اثبات آن دست زده اند, زیرا به صورت سنتی بهره مندی از دیدگاه های تاریخی و تحول شناسانه اصولی میان عالمان چندان قدرتمند نبوده است."