چکیده:
«ولایت» از واژگان کلیدی و اساسی در اندیشه سیاسی اسلام محسوب می شود. فهم دقیق و صحیح این مفهوم، کلید اصلی فهم نظام سیاسی اسلام و به ویژه نظریه ولایت فقیه، محسوب می شود. در سالیان اخیر، شبهات فراوانی علیه اندیشه و نظام سیاسی مبتنی بر ولایت فقیه مطرح شده که ناشی از عدم تلقی صواب از مفهوم ولایت بوده است. مقاله پیش رو، پژوهشی علمی در راستای فهم صحیح این مفهوم در منظومه مفاهیم اسلامی و سپهر اندیشه سیاسی اسلام می باشد.
خلاصه ماشینی:
5 (c) ب) ولایت غیرالله بر اساس نظام توحيدى اسلام، خداوند متعال، تنها پَروَرَنْده و مدبّر آسمان و زمين است و پذيرش هر ولايتى در عرض ولايةالله، تناقض آشكار است؛ زيرا در اين صورت، انسان، كسى را به ولايت پذيرفته كه در حقيقت فاقد ولايت بوده است.
از نظر قرآن، با اين سه برهان، اصل اوّليه ولايت که در فقه از آن به اصل عدم ولایت تعبير میشود، ترسيم مىشود و آن نفى ولايت از غير حقّ و لزوم بازگشت هر ولايتى به ولايت خداى سبحان است (طباطبايي، 1393ق، ج18، ص22-20).
طبق روايات شيعه و اهل سنت، از تمامى صحابه، تنها فرد واجد اين صفات، حضرت امير مؤمنان على7 است كه پس از رسول اكرم9، ايشان به حکم ولایت و اولیالامر بودن، مسؤوليّت تفسير وحى و فصل خصومت و تدبير امور سياسى مردم را بر عهده مىگيرد: 6 «أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ» (نساء(4): 59).
03 تحلیل معنای حاکم شرع براى تحليل معناى «ولايت حاكم شرع» بر امور حسبیه و مقايسه آن با ديگر ولايتها و يافتن محل نزاعِ موافقان و مخالفان «ولايت فقيه»، نخست بايد كمى به عقب برگرديم و ببينيم كه منظور از حاكم شرعى كه موضوع اين ولايت است، كيست؟ بر اساس مبانى شيعه، در پاسخ اين پرسش بايد گفت كه در عصر حضور و امكان دسترسى به مقام عصمت، حاكم حقّ و مشروع كه بالاصالة، «حاكم شرع» ناميده مىشود، ولىِّ معصوم الهى است (نراقي، 1375ش، ص30-29).
ولايتِ حاكم شرع، بالاصالة آثار و لوازم فراوانش در حيات فردى و اجتماعى و احكام خاص فقهى جامعه اسلامى، منعكس است؛ بهگونهاي كه تفكيك ميان اين ولايت و فقه، امرى ناممكن و غير معقول است.