چکیده:
مقاله حاضر به بررسی انتقادی نظریة «اروین روزنتال» دربارة فلسفة سیاسی اسلامی میپردازد. دغدغة اصلی روزنتال، فهم و تفسیر رابطه میان فلسفه سیاسی اسلامی با آموزههای یونانی و اسلامی است. بر اساس نظریة روزنتال، هر چند فلسفه سیاسی اسلامی از هر دو آموزة یونانی و اسلامی تأثیر پذیرفته است، اما میان آموزههای یونانی با آموزههای اسلامی، هیچگونه سازگاری و هماهنگی وجود ندارد؛ بهگونهای که فیلسوف سیاسی اسلامی از آنجا که یک مسلمان مؤمن است، نمیتواند تحت تأثیر آموزههایی باشد که با مبانی دینی، ناسازگار و ناهماهنگ است. بنابراین، مشکل اصلی رهیافت روزنتال، بیش از آنکه فهم دین اسلام و آموزههای اسلامی باشد، فهم فلسفه یونان و آموزههای یونانی است. روزنتال، تحت تأثیر رهیافتهای مدرن غربی، تصویری از فیلسوفان سیاسی اسلامی و یونانی، ارائه میدهد که انطباق چندانی با متون و آموزههای اصلی آنان ندارد.
خلاصه ماشینی:
"بنابراین، وی در صدد است اندیشههای فیلسوفان اسلامی را بر اساس موقعیت و شرایط زمانة آنان مورد بررسی قرار دهد، اما از آنجا که فلاسفه اسلامی، مسلمان هستند و به دلیل محدودیتی که شرع برای آنان در نظر گرفته است، فلسفه آنان فاقد استقلال کامل و مشروط به شریعت اسلام میباشد (روزنتال، 1387، ص172).
غفلت از رساله مذکور باعث شد که، اندیشمندان غربی همانند روزنتال در مطالعه فلسفه سیاسی اسلامی و بهویژه در بحث طبقهبندی حکومتها همواره تلاش کنند، طبقهبندی حکومتها از سوی فارابی و دیگر فیلسوفان سیاسی را با رساله جمهوری افلاطون، مقایسه کنند و حال آنکه اگر توجهی به رساله مرد سیاسی شود، آنگاه فهمیده میشود افلاطون طبقهبندی مطلوب خود را در آنجا ارائه داده است، نه در جمهوری که صرفا به دنبال تبیین حکومت مطلوب خود (حکیم حاکم) و حکومتهای دیگر بر اساس نوعی نگاهی استقراءگرایانه و شرایط موجود است که از نظر افلاطون نادرست و ناصحیح میباشد.
به این دلیل، وی کتاب حاضر را دارای ارزش علمی میداند و بر دیگر کتب مشابه، ترجیح میدهد و آن را در زمرة مهمترین آثار مستشرقین درباره فلسفه سیاسی و اجتماعی اسلام قرار میدهد؛ 92 زیرا بر خلاف اکثر مستشرقینی که سعی میکنند جنبة اسلامی فیلسوفان را ناچیز شمارند، به اعتقاد روزنتال، تمام فیلسوفان اسلامی، اول مسلمان و بعد پیرو یونانیان بودند، حتی ابن رشد که معمولا به پیروی کامل از ارسطو، مشهور است، شرع را بر ناموس عقلی یونانیان ترجیح میداد (نصر، 1386، ج2، ص540)."