چکیده:
هر چند به نظر میرسد آیه «إنی جاعل فی الأرض خلیفة» در سورة بقره تنها طلیعه و مقدمه داستان خلقت حضرت آدمعلیهالسلام است، لکن این آیه مشتمل بر نکات تفسیری ـ کلامی ارزشمندی است که برخی از آنها از دیرباز به اجمال و پراکنده در آثار علمی فریقین بهویژه امامیه بیان شده ولی هیچگاه تبیین نشده است. نوشتار حاضر بر آن است تا ابعاد تفسیری ـ کلامی این آیه را در میراث علمی امامیه و اهل سنت، مورد بررسی قرار گیرد؛ ابعادی همچون هدف از آفرینش خلیفه در زمین، لزوم وجود خلیفه در زمین و ضرورت نیاز به امام، تقدم وجود خلیفه بر دیگران، اختصاص تعیین خلیفه به خداوند، لزوم عصمت خلیفه و امام و غیرهم. این موارد مهمترین مباحث کلامی است که برخی از محدثان و مفسران متکلم با استناد به آیه مذکور به آنها اشاراتی داشتهاند. در آثار علمی اهل سنت نیز در خصوص این آیه، تنها به مباحث معدودی همچون عصمت ملائکه، علم یکی از شروط خلافت، و برتری آدمعلیه السلام بر ملائکه اشاره شده که این استفاده اندک از آیه، ناظر به تفاوت مبانی کلامی اهل سنت با امامیه در موضوع امامت است. پاسخ به دیدگاه اسماعیلیه در خصوص تعارض غیبت امام با «قراردادن خلیفه در زمین» و نیز اشاره به استفاده فقهی برخی از فقیهان امامی و اهل سنت از این آیه در خصوص مشروعیت قضاوت و تعلق زمین به خلیفه خدا از دیگر مباحث مطرح شده در این نوشتار بهشمار میآید.
خلاصه ماشینی:
"حمیدالدین کرمانی (د 413ق) از متکلمان اسماعیلیه نیز در کتاب المصابیح فی إثبات الإمامة در باب «اثبات بطلان اختیار الامه إماما» هفت برهان ذکر کرده که برهان هفتم را به استناد آیه مذکور اینگونه بیان کرده است: از آنجا که ملائکه مقرب و معصوم که هیچ لغزشی از ایشان سر نمیزند، هنگامی که خداوند اراده کرد که خلیفهاش را در زمین قرار دهد فرمود: «إنی جاعل فی الأرض خلیفة»، ملائکه با این سخن «أتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک» چنین اختیار کردند که خلافت برای ایشان است، و خداوند با وجود عصمت و طهارت ایشان، آنها را از این اختیار منع نمود و با سخن خویش (إنی أعلم ما لا تعلمون) آنها را بر سخنشان توبیخ کرد، امت غیر معصوم به طریق اولی از اختیار (برگزیدن امام) منع شدهاند زیرا این اختیار باطل است (کرمانی، 1416ق: 79).
3- برداشتهای فقهی آیه «إنی جاعل فیالأرض خلیفة» علاوه بر برداشتهای متعدد کلامی از آن مشتمل بر برخی از نکات فقهی نیز هست که ذیلا به آن اشاره میشود: 3-1- تعلق زمین به خلیفه خدا این دیدگاه را کلینی (د 329ق) در کتاب الحجه در «باب الفیء و الأنفال و تفسیر الخمس و حدوده و ما یجب فیه» با استناد به آیه مذکور بیان کرده است: «خداوند متعال همه دنیا را کاملا برای خلیفه خویش قرار داد آنجا که به ملائکه فرمود: «إنی جاعل فی الأرض خلیفة»، لذا همه دنیا برای آدمعلیهالسلام بود و پس از وی برای فرزندان نیک و خلفاء وی قرار گرفت، و آن بخشهایی از زمین که دشمنان بر آن غالب میشدند سپس با نبرد و یا غلبه دوباره به نزد ایشان (آدم و یا دیگر خلفاء وی) باز میگشت «فیئ» نامیده میشود و حکم آن آیه «و اعلموا أنما غنمتم من شیء فأن لله خمسه و للرسول و لذی القربی و الیتامی و المساکین و ابن السبیل..."