Abstract:
بر اساس اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت، واقعیت و هویّات خارجی از سنخ وجود هستند، نه از سنخ ماهیت. از نگاه حکمای قبل از صدرالمتألهین، ماهیت که دارای خارجیت است جای خود را به وجود و هستی میدهد و خود به اعتباریت تنزل مییابد. اما در این مساله، تفاسیر مختلفی از مفهوم «اصالت» و مفهوم «اعتباریت» وجود دارد که خود تأثیر خاصی در نوع نگاه به حقایق خارجی میگذارد. از جمله کسانی که دیدگاهش میتواند جایگاه خاصی داشته و حائز اهمیت باشد، دیدگاه شهید مطهری (رضوان الله علیه) است. ایشان در این باره معتقد است که آنچه هویات خارجی را تشکیل میدهد و خارجساز است «وجود» میباشد. در مقابل، ماهیت امری ذهنی است که در جواب سؤال از حقیقت هویت خارجی واقع شده و بر آن صدق حقیقی دارد، اما خود تحققی در خارج ندارد و موطن آن تنها در ذهن است؛ یعنی، وجود خارجساز است و ماهیت ذهنساز. به نظر میرسد از بین تفاسیر مختلف، همین نظر درست است که با روش تبیین و تحلیل و توصیف در مقام بررسی آن هستیم.
According to the primacy of existence and that quiddity is mentally constructed, the reality of what is there in the world is of existence, rather than of quiddity. Philosophers before Mulla Sadra were used to argue that quiddity was of objective reality, but after him it left its place to existence reducing itself to the mentally constructed concepts. Different interpretations of the concepts “Asalat” (primacy) and “I’tibariyyat” (mentally constructed) have a decisive role in our approaches to the objective things. Shahid Mutahari’s interpretation has a real significance for the issue. He argues that it is existence that makes the outside world and comprises the objective things. Contrariwise, quiddity is a mentally constructed concept as an answer to the question “what is it in its essence?” whose location is merely in the mind having no concrete reality in the outside world. That is to say, existence comprises the real outside world but quiddity makes the mental world. It seems from among all those interpretations that Mutahari’s is correct. Here the author has come to examine this interpretation through description analysis and explanation.
Machine summary:
در مقابل، ماهیت امری ذهنی است که در جواب سؤال از حقیقت هویت خارجی واقع شده و بر آن صدق حقیقی دارد، اما خود تحققی در خارج ندارد و موطن آن تنها در ذهن است؛ یعنی، وجود خارجساز است و ماهیت ذهنساز.
موضوع حقیقتاً این محمول را ندارد، اما به خاطر نوعی ارتباط، اتصاف پیدا میکند (طباطبایی، 1417ق، ص167) که به آن سراب نسبی اطلاق میشود؛ در مقابل سراب محض که هیچ نوع ارتباطی بین موضوع و صفت برقرار نیست، بلکه ذهن علت تامه تحقق چنین صفتی است.
در مفهوم وجود نیز که بنا بر اصالت وجود به حمل هوهو بر هویت خارجی حمل میشود، مراد این است که حقیقت وجود عین خارجیت و تشخص و طارد عدم است، نه اینکه حقیقتی لابشرط از ذهن و خارج باشد.
اما آیا صدق ماهیت بر هویت خارجی نیز مجازی است، یا صدق حقیقی دارد؟ به بیان دیگر، وقتی گفته میشود ماهیت در خارج نیست، به موجودیت به معنای اول متصف نمیشود و به بیرون از ذهن راهی ندارد.
بلکه ماهیت حاکی از ذات و تعین هویت خارجی است؛ زیرا مایقال در جواب سؤال از چیستی ذات و حقیقت شیء است که بیانگر حد وجودی شیء میباشد، نه حد عدمی آن: «ماهيات كه ذهن آنها را امورى واقعيتدار و ذىوجود فرض مىكند، همه امورى ذهنى و انتزاعى هستند و تنها چيزى كه واقعيت دارد و "ملأ" خارجى را تشكيل داده است، همانا خود وجود و واقعيت است.