Abstract:
در این مقاله، کتاب پنجاه مفهوم کلیدی در مطالعات جنسیت نوشته جین پیلچر و ایملدا ولهان مورد تبیین و تحلیل قرار گرفتهاست. علت انتخاب کتاب نامبرده توسط نگارنده این است که با وجود کنجکاوی زیاد دربارة مطالعات جنسیت در ایران، اما اطلاعات علمی، صریح و مکفی در این زمینه وجود ندارد. از این رو ضروری مینماید مفاهیم مبنایی این رشته، تحلیل و بررسی شود و سپس از منظر همین مفاهیم، سنت اسلامی – ایرانی با روشی گفتگویی و تعاملی مورد بازخوانی و تأمل قرار گیرد. در این بازخوانی ده ظرفیت در سنت اسلامی – ایرانی یافت شد که میتواند مبنای مطالعات جنسیت در ایران، و نیز مبنای گفتگو در ارتباطات ملی – جهانی قرار گیرد تا موجب همافزایی طرفین گفتگو شود. این ده ظرفیت بومی عبارتند از: ضمایر غیر جنسی در زبان فارسی؛ حقوق برابر زن و مرد، عدالت جنسیتی؛ وحدت جسم و ذهن؛ همافزایی زن و مرد در خانواده؛ جنسیت و ملاحظات دنیای سایبری؛ وحدت محوری در ارتباطات جنسی و جنسیتی؛ اصالت رحمت، مراقبت واخلاق مادرانه؛ جنسی نبودن مشاغل؛ وحدت معیار انسانی در ارزیابی های جنسی و جنسیتی.
This Article scrutinies The book 50 Key Concepts in Gender Studies by Pilcher, Jane& Whelehan, Imelda. The book provides an authoritative account of gender studies – what it is and how it originated.The author of this article have choosed the book becaue in IRAn there are many questions about gender studies so it is nessecary Analysis it's key concepts. Then the author inquires about some of gender concepts, in Islamic – persian's tradition. Then she introduces ten principles for global dialogue contains: Persian languag is none gender; Equality of rights for women and men;Gender justice; Unity of mater and mind;Synergistic of male and female in family;Gender and syberic world;Axial unity in gender and sexual comunications;Authenticity of mercy;caring and maternal ethics;None gender of management jobs; Human unit criterion for gender and sexual assessment.
Machine summary:
برای مقابله با این نابرابریها فمینیستهای موج اول از الگوی رفتار مردانه پیروی میکردند، اما فمینیستهای جدید (Prokhovnik 1998: 84) معتقدند زنان باید با رویکردهای مراقبتی وارد حوزۀ عمومی شوند.
بههرحال فمینیستها نابرابریهای جنسی را حاصل دوگانهانگاری میدانند و معتقدند حقوق شهروندی مستلزم مفهوم واحدی از شهروندی است که تفاوتهای جنسیتی را با رویکردهای فراجنسیتی ترکیب کرده و ناظر به یک خویشتن کاملاً انسانی است که با دو حوزۀ عمومی و خصوصی تعامل دارد (Pilcher and Whelehan 2005: 10-13).
برخی از فمینیستها (Crompton 1996) معتقدند در جامعۀ مردسالار زنان طبقۀ اجتماعیشان را از شوهران یا پدرانشان اخذ میکنند و فقط نقشی خانگی برای زنان تعریف شده است، درحالیکه زنان زیادی درآمد شخصی دارند و از طبقۀ خاص اجتماعی برخوردارند (Pilcher and Whelehan 2005: 13-16).
برخی دیگر از فمینیستها معتقدند در آیندة نزدیک از طریق مصنوعات دیجیتال و ژندرمانی نظریههای جنسیت بازسازی خواهند شد و دوگانگی جسم/ فناوری و اجسام مادی/ عملکردهای فرهنگی برطرف میشود (Downey and Dumit 1997) تا زمینههای عادلانة سیاسی ـ اجتماعی ایجاد شود (Pilcher and Whelehan 2005: 20-23).
باتلر (Butler 1999: 11) جنسیت زیستی را ساختاری اجتماعی میداند که ارزشها و عملکردهای فرهنگی در طبقهبندیهای مردانه و زنانه تأثیر میگذارد، پس شکافی میان gender/sex وجود ندارد؛ زیرا معانی گفتوگویی/ فرهنگی قبل از فرهنگ مستقر شده است.
فمینیستها معتقدند ایدئولوژی پدرسالارانه مردان و زنان را به رفتارهای مشخصی وامیدارد و شخصیت انسانی را درطول طبقۀ جنسی و ارزشهای گروه مسلط تعریف میکند، بهگونهای که روشهای فعالانه، خلاقیت، هوش، و قدرت ارزشهایی مردانه تلقی میشوند؛ و روشهای منفعلانه، غفلت، و عدم کفایت ارزشهایی زنانه معرفی میشوند (Pilcher and Whelehan 2005: 75-79; Millett 1977: 26).