Abstract:
با بنیانگذاری نوین فلسفه و علم، مفهوم روش جایگاهی محوری در اندیشة عصر جدید پیدا کرد. آغازگران فلسفه و علم جدید برآن بودند که راه خروج از شکاکیت برآمده از مناقشات پایانناپذیر بر سر کلیها و امکان شناخت عقلی فلسفی از طبیعت در تفکر مدرسی، یافتن روشی است برای کشف، تبیین و پیشبینی ساختارها، پدیدهها و جریانهای پیچیدۀ طبیعت. بیکن بهعنوان یکی از بانیان این اندیشه در تلاش برای بهدستآوردن فهم جدیدی از روش، گذشته از جستجوی تعاریف دقیق برای روش تجربی در علم طبیعت از استعارههایی برای فهم و تبین روش بهره گرفته است که نقشی مهم در روشنساختن ابعاد تفکر او در باب علم جدید و روش دارند. بهکارگیری استعارهها در دورههای گذار از مفهوم تعریفشدهای که بهنظر میرسد دیگر تکافوی دلالتهای جدید را نمیکند، به مفهوم آیندهای که هنوز به تثبیت نرسیده است، نقشی تعیینکننده در شناسایی دلالتهای مفاهیم در حال تطور دارند که استعارههای مربوط به روش نزد بیکن به وجه بارزی نمایانگر آنند. مقالة حاضر برآن است تا با تحلیل استعارۀ کشتی، سرنخ و محکمه که بیکن آنها را در خصوص روش بهکار برده است، این دلالتها را شناسایی و بهمدد آنها مفهوم روش در اندیشة علمی آغاز عصر جدید را بازیابی کند.
By the new foundation of philosophy and science, the concept of method gains the main status among many scholars of the new ages. The “forerunners” of philosophy and science sought the way out of the skepticism, that emerged from the endless controversies concerning the universals and the possibility of rational and philosophical knowledge about nature during the High- and Late scholasticism, in the concept of “method”. As one of these founders, Francis Bacon has tried to define and describe his conception of the method. He makes use of the metaphors of ship, labyrinth, thread, and trial-court to put light on his account of scientific research. These metaphors, enable us to reconstruct the various features of his account of method and his expectations of applying method in the realm of natural sciences.
Machine summary:
مقالۀ حاضر برآن است تا بـا تحلیل استعارة کشتی، سرنخ و محکمه که بیکن آنها را در خصوص روش به کـار بـرده اسـت ، این دلالت ها را شناسایی و به مدد آنهـا مفهـوم روش در اندیشـۀ علمـی آغـاز عصـر جدیـد را بازیابی کند.
نوشـته هـای فرانسـیس بـیکن علاوه بر کوششی نو برای تعریف و تدقیق مفهوم علم و روش ، آکنده از استعاره هـایی اسـت که میکوشد به مدد آنها مقصود خود را از روشی نوین بیان کند که برای پژوهش در طبیعـت باید بدان دست یافت ٦.
اهمیت این کتاب در ایـن اسـت کـه گـویی در سـرآغازهای علم جدید تقریباً چهارسدة پیش ، با پـیش بینـیهـای خـارق العـاده ای از هـدف هـایی سـخن به میان میآید که امروزه بسیاری از آنها صورت تحقق پیدا کرده و ثمـرات و نیـز زیـان هـای خود را آشکار ساخته اند.
ناآگاهی انسان نسبت به اینکه در مواجهه با طبیعت در چنین دهلیزی واقـع شـده اسـت ، موجب میشود که او در نگاه بـه طبیعـت گمـان بـرد همـه جـا بـا نظـم هـا و تقـارن هـایی روبه روست و حتی درصدد آن برآید که با این نظم ها و تقارن های خیالی جهت یابیهـایی را برای خود پیدا کند.
از دیدگاه بیکن ، دانش بدان سـان که تاکنون بوده است ، قادر نیست با نظر به انبوه این ظرافت ها، دقت ها و تنوع صورت هـا بـه نادانی خود اذعان کند و در پی تحلیل آنها برآید.