Abstract:
یکی از منظومههای مجموعۀ ارمغان حجاز، "مجلس ابلیس" نام دارد. منظومۀ مشهوری از علامه اقبال که عموما در دروس مقطع کارشناسی ارشد زبان و ادبیات اردو تدریس میشود. در این شعر اقبال به خوبی پرده از دسیسههای پشت پرده نظام ابلیسی علیه مسلمانان برداشته است. تبیین و بررسی محتوایی این منظومه نه تنها مقاصد شوم دشمنان اسلام را بر ملا میکند، بلکه نقاط ضعف مسلمانها را که در طول سدههای مختلف دستاویز مخالفان قرار گرفته و ضربات مهلکی بر پیکرۀ جهان اسلام وارد شده است را نیز به خوبی بیان میکند. در کنار آن تفکرات و فلسفۀ اقبال نیز به خوبی بیان میشود. هنر علامه اقبال در این است که به خوبی توانسته است موضوعی با این جدیّت را با زبان شاعرانه، به زیبایی بیان کند که خواننده و شنونده مدتها تحت تاثیر محتوا و فرم آن باقی بماند. یقینا اقامت اقبال در انگلیس و مطالعۀ فلسفه و تفکرات حاکم در محافل فکری- فلسفی و سیاسی آن کشور، در اندیشیدن بیشتر او برای پیبردن به مشکلات و معضلات جهان اسلام و عوامل موثر در به وجود آمدن آنها مهمترین نقش را ایفا کرد و در نتیجه او در دوران پختگی فکری خویش، چنین منظومهای را در کمال زیبایی سرود.
One of the poems of Armaghan-e- Hejaz collection is "Majlis-e- Iblis". Iqbal's famous poem, which is generally taught in master's courses in Urdu language and literature. In this poem, Allama Iqbal has well exposed the conspiracies of the devilish system against Muslims. Explaining and studying the content of this system not only exposes the sinister intentions of the enemies of Islam, but also it articulates the weaknesses of Muslims. In addition, Iqbal's thoughts and philosophy are well expressed and the art of Allama Iqbal is that he has succeeded well to express a subject with such seriousness beautifully in poetic language and that the audience remains influenced by its content and form for a long time. Certainly, Iqbal's stay in England and the study of philosophy and thought played the most important role in prevailing the philosophical and political circles of that country, in preparing him to find out problems and difficulties of the Islamic world and effective factors in causing these problems and difficulties during his intellectual maturity. He composed such a poem in perfect beauty.
Machine summary:
در "جاویدنامه " هم تحت عنوان "اشتراکیت و ملوکیت "هر دو نظام سـرمایه داری و کمونیست را به خوبی مورد نقد قرار داده است : صــاحب ســرمایه از نســل خلیــل یعنــی آن پیغمبــری بــی جبرئیــل زانکه حق در باطل او مضمر اسـت قلب او مؤمن دمـاغش کـافر اسـت غربیــان گــم کــرده انــد افــلاک را در شــکم جوینــد جــان پــاک را رنگ و بو از تن نگیـرد جـان پـاک جـز بـه تـن کـاری نـدارد اشـتراک دیــن آن پیغمبــر حــق ناشــناس بــر مســاوات شــکم دارد اســاس تـا اخـوت را مقـام انـدر دل اسـت بیخ او در دل نه در آب و گل است و در بنـد دوم هـم دربـارة حکومـت پادشـاهی و در اصـطلاح خـود اقبـال سـلطنت و ملوکیت ، به سوء استفاده پادشاه و سلطان و ملـک از مـردم و نهایتـاً کسـب سـود و منفعـت توسط آنها اشاره میکند: هــم ملوکیــت بــدن را فربهــی اســت ســینۀ بــی نــور او از دل تهــی اســت مثـل زنبـوری کـه بـر گـل مـیچـرد بـــرگ را بگـــذارد و شـــهدش بـــرد شاخ و برگ و رنگ و بوی گل همـان بـــر جمـــالش نالـــۀ بلبـــل همـــان از طلســـم رنـــگ و بـــوی او گـــذر ترک صـورت گـوی و در معنـی نگـر مرگ باطن گرچه دیدن مشـکل اسـت گل مخوان او را که در معنی گل است و در نهایت ضمن ردّ هر دو آن دو نظام میگوید: هـر دو را جـان ناصـبور و ناشـکیب هــر دو یــزدان ناشــناس آدم فریــب زندگی ایـن را خـروج آن را خـراج در میــان ایــن دو ســنگ آدم زجــاج این به علم و دین و فن آرد شکست آن برد جان را ز تن ، نان را ز دسـت غرق دیـدم هـر دو را در آب و گـل هـر دو را تـن روشـن و تاریـک دل زنـــدگانی ســـوختن بـــا ســـاختن در گلـــی تخـــم دلـــی انـــداختن (اقبال ، ١٩٨٥: ٥٦٢) ٦.