Abstract:
در اوایل قرن بیستم در اروپا، به خصوص در حین و پس از جنگ جهانی اول، قدرتهای استعماری همچون بریتانیا شاهد مبارزه و اعتراض مستعمرهها علیه حاکمیت استعماری بودند. در این میان، در ایرلند، در تاریخ آوریل ١٩١۶ قیام سراسری به نام خیزش عید پاک علیه سلطهی استعماری بریتانیا در آن کشور رخ داد. اگرچه استعمارگان خیزش را سرکوب کردند، اما پسلرزههای آن قیام در جامعه و ادبیات ایرلند حضور پررنگ داشت. به عنوان شاعر ملی ایرلند، ویلیام باتلر ییتس در جهان زیباییشناختی خود در برابر گفتمان استعماری بریتانیا برخاست و در اشعارش، با خلق دنیایی اسطورهای، توانست مسائل مهم زمانهاش را بازتاب دهد و با نظام استعمارگری مخالفت کند. بنابراین، در این پژوهش با استفاده از خوانش پسااستعماری، تلاش شده است تا تصویری از سیاست پایداری ییتس را در شعر «عید پاک، ١٩١۶» و چند اثر دیگر از این شاعر ایرلندی را ترسیم و بررسی نماید. این پژوهش، همچنین، نشان میدهد که چگونه فرآیند مرکززدایی در شعر «عید پاک، ١٩١۶» به ساختارشکنی از قدرت استعماری و دفاع از مردم ایرلند منجر میشود
In Europe, in the early twentieth century, especially during and after World War I, colonial powers such as Britain witnessed their colonies fighting and protesting against the colonial rule. In Ireland, meanwhile, in April 1916, a nationwide uprising called Easter Uprising against British colonial rule took place. Although the colonialists suppressed the uprising, the aftershocks of that were reflected in Irish society and literature. As the national poet of Ireland, William Butler Yeats opposed the British colonial discourse in his aesthetic world, and in his poems by creating a mythical world, he was able to reflect the important issues of his time and oppose the colonial system. Therefore, in this study, using the postcolonial reading, an attempt has been made to draw a picture of Yeats’ policy of resistance in the poem “Easter, 1996” and several other works of this Irish poet. This study also shows how the process of decentralization in “Easter 1916” leads to a deconstruction of colonial power and the defense of the Irish people.
Machine summary:
یکی از کسانی که توانست در اشعار و آثار ادبـی خـود بـه مخالفـت بـا اسـتعمارگری بریتانیا به پا خیزد، ویلیام باتلر ییتس (١٩٣٩-١٨٦٥) (William Butler Yeats) است کـه در سال ١٩٢٣ موفق شد جایزه ی ارزشمند نوبل ادبیات را دریافـت کنـد.
بنابراین ، با توجه به حجم بسیار مطالب پیرامون نقد پسااستعماری و شمار زیـاد منتقـدان آن ، تنها به اشاره ای موجز به مهم ترین نویسندگان و نوشتارهای ایـن حـوزه اکتفـا شـد و در بخش بعدی این پژوهش ، اشعار ویلیام باتلر ییتس از زاویه ی پسااستعماری ، بـه خصـوص از سوی نگره هایی همچون مرکززدایی و گفتمان ضداستعماری در قالب تاکید بر خرده روایـت ، مورد بررسی قرار میگیرد.
البتـه ، اهمیـت این شعر تنها این نیست که واکنشی اعتراضی به قیام است ، بلکـه ییـتس در ایـن سـروده بـا ارائه ی نام کشته شدگان ، که همگی آنها با ییتس در ارتباط بودند، از خرده روایـت هـا در برابـر کلان روایت ، یعنی حاکمیت استعماری بریتانیا، جانبداری میکند و بـر آن تاکیـد مـیگـذارد.
در شعر، ییتس از واژگانی بهره مـیگیـرد، مـثلاً «گرفتـار» (caught up)، «خـون بـاری دهشتناک» (brute blood) و «نیرویش » (his power)، تا حاکمیت اسـتعماری از طریـق اعمـال خشونت و تعدی را نشان دهد: بسی گرفتار گشت چیره شد با خون باری دهشتناک آسمان آیا بیخبر بود از نیرویش 3 پیش از آنکه منقار بیاحساس ، او را به زمین افکند؟ (Yeats, 1996: 216) مشخص است که ناآگاهی لدا از نیرویی که او را به زمین افکنده اسـت ، همـان سـلطه ی استعماری بریتانیا بر ایرلند است که با اعمال خشونت این حاکمیت را سال های سـال تـداوم داده است .