Abstract:
نظامی گنجوی (614- 530 ه. ق) از شاعران توانمند سبک آذربایجانی است. شاعران این سبک از داستانهای عامیانه در سرودههای خود بسیار استفاده کردهاند. نگارنده در پژوهش حاضر به بررسی افسانهها در شرفنامه و هفت پیکر نظامی پرداخته و کوشیده است تا با تبیین این جلوهها به میزان استفاده ی نظامی از آنها پی ببرد و چگونگی استفاده هنری ادبی شاعر مذکور را از این پدیدهها مشخص سازد. پس از استخراج و ذکر نمونه داستانهای اسطوری، عاشقانه و عامیانه در شرف نامه و هفت پیکر، به تحلیل و واکاوی آنها پرداخته شد. بارزترین داستانهای اسطوری و عامیانه در دو اثر مذکور عبارتند از اسفندیار، کیخسرو، بهمن، فریدون، مانی، هاروت و زهره، اسکندر و روشنک، اسکندر و دختر چینی چنگ نواز، اسکندر و نوشابه و... است. داستانها و افسانههای عامیانه در هفت پیکر به نسبت ابیات، از شرفنامه بیشتر است و علت آن را میتوان در افسانه سازیهای زیاد و خیال برانگیز و حوادث پیرامون آن دانست، با توجه به اینکه شرفنامه بیشتر رنگ تاریخی دارد. نظامی در هفت پیکر از جلوههای فرهنگ شفاهی (باورها وداستانها) ی افسانهای بیشتر استفاده کرده است. شرفنامه تلاش دارد افسانهها را در قالب اسطورههای ملی نمایان سازد.
One of the great poets of the Azerbaijani style is Nizami Ganjavi (530–614 AH). These writers frequently include traditional tales in their poetry. In the current study, the author has looked at the stories in Sharafnameh and seven military characters in an effort to determine the degree of their military application by outlining these occurrences and how the poet in question used them in his literary and artistic works. In Sharafnameh and Haft Peikar, instances of mythical, romantic, and folk tales were extracted and mentioned before being thoroughly examined. Esfandiar, Key Khosro, Bahman, Fereydoun, Mani, Harut and Zohra, Iskander and Roshank, Iskander and the Chinese girl playing the piano, Iskander and Nooshabeh, etc. are some of the most well-known mythical and folk tales in the two books listed. In contrast to Sharafnameh, which has more of a historical flavor, Haft Pekeykar has more folk stories and legends than poetry. The reason for this can be observed in the numerous incredible myth-making and events surrounding it. In Haft Paykar, Nizami has made use of the impacts of oral culture (beliefs and myths). Through the use of regional mythology, Sharafnameh aims to illuminate tales.
Machine summary:
اسفنديار مورد توجه زردشت بود، چون به گسترش دين زردشت کمک کرده بود و زردشت با اناري که به او داده بود، او را روئين تن ساخته بودنظامي در نه بيت از او با صفات متفاوت و قهرماني ياد ميکند از جمله : رستم و اسفنديار: هر آنچ او نموده گه کارزار نه رستم نموده نه اسفنديار نظامي،١٣٨٠،ب ٦٠٩ اسفنديار و رويين تني: ز رويين تن و درع اسفنديار بر او رنگ زرين منم يادگار همان ،ب ٢٠٣٠ در اين نمونه ي شعري به وضوح مقوله ي رويين تن بودن اسفنديار مطرح شده و شاعر با هنرمندي تمام اين مقوله را نه در قالب افسانه ، بلکه سعي کرده است که به عنوان يک واقعيت در ذهن خوانندگان جاي دهد.
(شميسا، ١٣٨٦: ٣٣٣-٣٣٦) و نيز (ياحقي، ١٣٨٦: ٣٧٥- ٣٧٦ ، ٣٨٨ و ٥٠٣-٥٠٥) نظامي در هفت بيت نام رستم را درشرفنامه وهفت پيکربا صفات قهرماني ذکر کرده است از جمله : هر انچ او نمود گه کارزار نه رستم نموده نه اسفنديار زند ديوي اهت چو اسفنديار که با رستم آيي سوي کارزار چنين گفت رستم فرامرز را که مشکن دل و بشکن البرز را شنيدم که رستم سوار دلير به تنهايي تکاپوي کردي چو شير کجا رستم و زال و سيمرغ و سام فريدون با فرو جمشيد و جام (نظامي،١٣٨٠،ب ٦٠٩ و ب ٢٢٣٠ و ب ٢٧٣٥ و ب ٢٧٤٦ و ب ٢٧٦٣) | 79 در اين ابيات به دو اسطوره ي ديو و سيمرغ اشاره شده است ؛ در رابطه با ديو بايد گفت «قبل از ظهور زرتشت ، آريايي ها الهه هاي متعدد داشتند؛ ديوان پروردگاران مشترک بين اقوام هند و ايراني بودند.