Abstract:
شاعران ادب فارسی، از ابتدا تاکنون در مدح و ستایش مولای متقیان علی(ع) شعرهای
برجسته و نابی سرودهاند. مجموعة این مدایح بیانگر جنبههای گوناگون شخصیت بیبدیل
امام و نشان دهندة شیفتگی و دلدادگی شاعران در برابر آن حضرت است. با اندکی تأمل در
آثار اغلب شاعران در مییابیم که آنان، تنها به مدح و ذکر مناقب امام اکتفا
نکردهاند، بلکه سخنان گهربار آن حضرت را پشتوانة فکری آثار و دستمایة موشکافیهای
ادیبانة خود کرده و آنها را با ذوق ظریف خود درآمیخته و با بیان لطیف خود
بازآفرینی کردهاند و در مضمون سازیها و تصویرپردازیها از آنها بهره بردهاند. در
این مقاله، زمینهها، سابقه و شیوههای اثرپذیری شاعران برجستة ادب فارسی از کلام
علی(ع) بررسی میشود.
The poets of persian literature، from beginning up to now have recited many pure and prominent poems in prais of Imam Ali. All these praises indicate the multi dimentions of unique personality of Imam Ali and fascination of peots toward him. With a little consideration in the works of peots، we come to knowing that they did not only praised the Imam، rather they made Imam's words as their own thoughts and works backing and support of their literal accuracy. They mixed it with their gentle expression and used it in their subject matter makings and portraitings. In this article، the fields، history and the way of being affected with Imam Ali's words، is being studied.
Machine summary:
بـه نـزد نبـی و وصـی گیـر جـای (فردوسی، 1374،ج1: 8) و یا سعدی شیرازی ضمن اشاره به آیات اول سورة دهر که دربارة امام(ع) و خاندانش نازل شده است میگوید: کس را چــه زور و زهره کــه وصـف علی کنـد جبـار در منـاقـب او گفتــه «هـل اتـی» زور آزمـای قـلعـــة خیبــر کــه بنـــد او در یکـدگر شکست به بازوی «لا''''فتـی» دیبـاچـة مـروت و سـلــطان معــرفــــت لشـکــرکـش فتـوت و ســردار اتـقیــا مـردی کـه در مصـاف، زره پــیـش بـستـــه بــــــود تـا پیـش دشمنـان نـدهـد پشت بـرغـزا شیـرخــدای و صـــفــدر میــدان و بحــــر جــود جانبخش در نمـاز و جهانسـوز در وغـا فردا که هـر کسی به شفیعی زننـــد دست ماییم و دست و دامـن معصـوم مرتضی (سعدی، 1369: 702) همچنین سنایی غزنوی ضمن بیان تفصیلی فضایل امیرالمؤمنین در حدیقـةالحقیقه میگوید: نامش از نام یار مشتـق بود بهر او گفته مصطفی به اله هرکه تن دشمن است و یزدان دوست دل او عالم معانی بود هـر کجا رفت همرهش حق بـود کـای خداوند «وا''''ل من و''''الاه» داند «الراسخون فیالعلم» اوست لفظ او آب زندگانی بود (سنایی، 1374: 48) و حافظ شیرازی نیز دربارة آن حضرت میگوید: مـردی زکننــدة در خیبـــر پــــرس گرطالب فیض حق به صدقی، حافظ اســـرار کـرم زخـواجـة قنبـر پـرس سـرچشمـه آن زساقـی کوثـر پرس (حافظ، 1368: 407) این چند نمونه، مشتی از خروار است و نشان میدهد که چگونه شاعران برجستة ادب فارسی، مدح با فضیلتترین انسان بعد از پیامبراکرم(ص) را مایة افتخار خود میدانستند.