خلاصه ماشینی:
"4 تا این جای بحث درست و منطقی می نماید, ولی اگر بخواهیم با توجه به نتیجه به دست آمده (درستی قاعده (ضرورت قوام و برپایی بازار برای مسلمانان) به اثبات مدعا (ضرورت تشکیل بازار اسلامی) دست بزنیم, به افزودن نکته ای دیگر نیازمندیم و آن این که واژه سوق, مفهومی عرفی و عقلایی دارد که به تناسب و اقتضای پیشرفت زمان, مصداق های عرفی و عقلایی آن ممکن است, تطور یابد.
اگر فقیهان دوره پیشین با استناد به قواعد فقهی مهمی همچون قاعده ید بر آن بودند تا تضمین های مناسب برای برپا ماندن بازار مسلمانان و ادامه یافتن زندگی اقتصادی جوامع کوچک شهری پیرامون خویش بیابند, فقیهان دوره ما وظیفه دارند تا با نگاهی دوباره به همان قواعد از مسدود شدن روش هایی که به ماندگاری و پویایی اقتصادی در شرایط فعلی کمک می کند, جلوگیری کنند.
به عبارت بهتر, این ضرورت که حیات اقتصادی مسلمانان با استفاده از بازار تداوم یابد, نمی تواند در مصداق ساده و بسیط بازار در دوره ای مشخص از تاریخ اسلام محدود گردد و در عمل پای آن به دوره های دیگر و بازارهای تحول یافته و به روز گشته اعصار بعدی نیز باز خواهد شد.
امروزه که بازار مفهومی فراملی به خود دیده و در قالب مقولات پرتأثیری از جمله وابستگی متقابل و همگرایی اقتصادی منطقه ای و فراملی, تجدید حیات یافته است, ضرورت تشکیل بازار میان مسلمانان نیز مصداق عملی خود را نه در بازارچه های کوچک و بی تأثیر در سرنوشت اقتصادی مسلمانان و تداوم حیات اقتصادی آنها بلکه در بازارهای واقعا مؤثر فراملی میان مسلمانان باز می یابد."