Abstract:
نظریه انگاره معنایی طنز، اولین نظریه کامل زبان شناسی در باب طنز است. این نظریه که در واقع حرکتی اساسی در مقابل رویکرد طبقه بندی سنتی جناس ها و طنز بود، در سال 1985 توسط ویکتور راسکین ارایه شد. راسکین اولین زبان شناسی بود که ساختار طنز را از لحاظ معنی شناسی تحلیل کرد و توانست ساختار دو قطبی لطیفه را شناسایی کند. به عقیده راسکین، یک نظریه معنایی باید شامل دو مقوله انتزاعی باشد؛ مجموع های از همه انگاره های در دسترس سخن گویان و مجموع های از قواعد ترکیب.
هدف این مقاله معرفی این نظریه و پاسخ دادن به این پرسش است که بر مبنای داده های زبان فارسی چه ایراداتی بر این نظریه وارد است. در راستای این هدف به بررسی تعدادی از لطیفه های زبان فارسی می پردازیم که در مطبوعات طنز منتشر شده اند و از طریق این تحلیل ها نقاط ضعف نظریه مذکور را نشان می دهیم. نتایج این تحلیل ها نشان می دهد که روش تحلیل نظریه انگاره معنایی طنز راسکین که مبتنی بر فهرست کردن همه معانی یا انگاره های واژه های به کار رفته در متن طنز است، در تحلیل لطیفه های زبان فارسی نقاط ضعف و ایراداتی دارد؛ از جمله اینکه پیچیدگی های وقت گیر و بیهوده دارد و با واقعیت های پردازشی زبان هم خوانی ندارد و به دلیل همین پیچیدگی های بیهوده، قابل اعمال بر لطیفه های بلند زبان فارسی نمی باشد.
Machine summary:
" ﺗﺤﻠﻴﻞ :SSTH ﻳﻜﻲ: ﺿﻤﻴﺮ ﻣﺒﻬﻢ، ﻧﻜﺮه، ﻣﻔﺮد، اوﻟﻴﻦ ﻋﺪد ﺑﻌﺪ از ﺻﻔﺮ ﻣﻲﺧﻮاﺳﺘﻪ: ﻓﻌﻞ ﻣﺎﺿﻲ اﺳﺘﻤﺮاری، ﺳﻮم ﺷﺨﺺ ﻣﻔﺮد، ﺧﻮاﺳﺘﻦ، ﻗﺼﺪداﺷﺘﻦ ﺑﺮه: ﻓﻌﻞ، رﻓﺘﻦ، ﻣﻔﺮد، ﺳﻮم ﺷﺨﺺ ﺳﺮ: ﺣﺮف اﺿﺎﻓﻪ، ﻗﺴﻤﺖ ﺑﺎﻻی ﻫﺮ ﭼﻴﺰ، ﻋﻀﻮی از ﺑﺪن ﻗﺒﺮ: اﺳﻢ، ﺟﺎی دﻓﻦ، ﻣﺮده، ﻗﺒﺮﺳﺘﺎن ﭘﺪرش: اﺳﻢ، ﻣﻌﺮﻓﻪ ﺑﻪ ﺿﻤﻴﺮ ﻣﺘﺼﻞ ﮔﻞ: اﺳﻢ، ﺑﻪ دﻳﺪن ﻛﺴﻲ رﻓﺘﻦ، ﺗﺒﺮﻳﻚ، ﺗﺴﻠﻴﺖ، ﻋﻴﺎدت، ﻫﺪﻳﻪ، ﻧﺸﺎﻧﺔ ﻗﺪرداﻧﻲ، ﺗﺸﻜﺮ، ﻋﺸﻖ ﻧﺒﻮده: ﻓﻌﻞ، ﻧﺒﻮدن، وﺟﻮد ﻧﺪاﺷﺘﻦ ﻛﻤﭙﻮت: ﺧﻮردﻧﻲ، ﻋﻴﺎدت ﺑﻴﻤﺎر، ﻫﺪﻳﻪ ﺑﺮای ﺑﻴﻤﺎر ﻣﻲﺑﺮد: ﻓﻌﻞ، ﺑﺮدن اﮔﺮ ﺑﺨﻮاﻫﻴﻢ در ﺗﺤﻠﻴﻞ روش ﻣﻌﻤﻮل در SSTHرا، در ﭘﻴﺶ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ، ﺑﺎﻳﺪ ﻫﻤﺔ اﻧﮕﺎرهﻫﺎﻳﻲ را در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﻴﺮﻳﻢ ﻛﻪ از واژهﻫﺎی ﻣﻮﺟﻮد در ﻟﻄﻴﻔﻪ ﻗﺎﺑﻞ اﺳﺘﺨﺮاج اﺳﺖ، ﺳﭙﺲ ﺗﻌﺎﺑﻴﺮ ﻧﺎﻣﺮﺑﻮط را ﺣﺬف ﻛﻨﻴﻢ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺗﻌﺒﻴﺮ ﻣﻮردﻧﻈﺮ ﻧﻮﻳﺴﻨﺪه ﺑﺮﺳﻴﻢ؛ ﺑﺮای ﻣﺜﺎل ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ از ﻣﺘﻦ ﺑﺎﻻ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﺮداﺷﺖ ﻛﺮد ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﻗﺼﺪ داﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺳﺮ ﻗﺒﺮ ﭘﺪرش )ﻳﺎ ﭘﺪر ﺷﺨﺺ دﻳﮕﺮی ﻛﻪ اﻻن ﻏﺎﻳﺐ 401 اﺳﺖ( ﺑﺮود، وﻟﻲ اﻧﮕﺎرة ﻛﻤﭙﻮت ﺑﺮدن ﺑﺮای ﺑﻴﻤﺎر در ﺑﻴﻤﺎرﺳﺘﺎن در ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﻛﻤﭙﻮت ﺑﺮدن ﺑﺮای ﻣﺮده در ﻗﺒﺮﺳﺘﺎن ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد.
ﺑﻪﻋﻼوه، ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ اﻳﻦ اﻋﺘﻘﺎد راﺳﻜﻴﻦ ﻛﻪ ﻣﻲﮔﻮﻳﺪ اوﻟﻴﻦ ﺷﺮط درک ﻟﻄﻴﻔﻪ، اﻳﻦ اﺳﺖ ﻛﻪ ﺷﻨﻮﻧﺪه از ﻗﺒﻞ ﺑﺪاﻧﺪ ﻛﻪ ﻗﺮار اﺳﺖ ﻟﻄﻴﻔﻪ ﺗﻌﺮﻳﻒ ﺷﻮد، ﺑﻪﻧﻈﺮﻣﻲرﺳﺪ ﻛﻪ ﻓﺮض او ﺑﺮای درﻧﻈﺮ ﮔﺮﻓﺘﻦ ﺗﻌﺪاد ﺗﺮﻛﻴﺐﻫﺎی ﺑﺎﻟﻘﻮة اﻧﮕﺎرهﻫﺎ ﺗﺎﺣﺪودی ﻧﺎدرﺳﺖ ﺑﺎﺷﺪ؛ زﻳﺮا زﻣﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺷﻨﻮﻧﺪة ﺑﻮﻣﻲ در ﺑﺎﻓﺖ ﻳﺎ ﻣﻮﻗﻌﻴﺖ ﺷﻨﻴﺪن ﻟﻄﻴﻔﻪ ﻗﺮار ﻣﻲﮔﻴﺮد و اﻧﺘﻈﺎر ﺷﻨﻴﺪهﺷﺪن ﻟﻄﻴﻔﻪ را دارد، ﺑﺮ اﺳﺎس داﻧﺶ ﭘﻴﺶزﻣﻴﻨﺔ ﺧﻮد از ﻟﻄﻴﻔﻪ، ﻣﻲداﻧﺪ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ از ﺑﻨﻴﺎنﻫﺎی اﺻﻠﻲ اﻧﻮاع ﻃﻨﺰ ﺑﺮ ﺗﻀﺎد و ﺗﻘﺎﺑﻞ اﺳﺘﻮار اﺳﺖ؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﻳﻦ ﺳﺮﻳﻌﺎ ﺑﻪدﻧﺒﺎل واژهﻫﺎ و ﻣﻔﺎﻫﻴﻤﻲ ﻣﻲﮔﺮدد ﻛﻪ ﺑﺮ اﺳﺎس داﻧﺶ و ﺗﺠﺮﺑﺔ زﺑﺎﻧﻲ، ﻇﺮﻓﻴﺖ در ﺗﻘﺎﺑﻞ ﺑﺎ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻗﺮارﮔﺮﻓﺘﻦ را دارﻧﺪ ﻳﺎ واژهﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﻇﺮﻓﻴﺖ ﺑﻪ وﺟﻮد آوردن دو ﻳﺎ ﭼﻨﺪ اﻧﮕﺎرة ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ را دارﻧﺪ."