Abstract:
در این مقاله به بررسی مبانی نظری فراگیر محوری در روش های آموزش زبان خارجی می پردازیم و سعی خواهیم کرد جوابی برای این پرسش که چگونه علم آموزش زبان های خارجی از معلم محوری به فراگیر محوری رسید، بیابیم. توصیه بر فراگیر محوری در کلاس زبان خارجی، امری است که بر آن تاکید می شود، ولی شاید در عمل خیلی رعایت نشود. روش های آموزش زبان های خارجی در قرن بیستم کاملا متاثر از روان شناسی، پداگوژی و آندراگوژی هستند. روان شناسی رفتارگرا (اسکینر) و زبان شناسی ساخت گرا مبانی نظری روش شنیداری-گفتاری بودند، به همین جهت فراگیر به تقلید سریع و خودکار از الگوهای معلم می پرداخت. در روش سمعی- بصری ساخت یکپارچه، با دادن اختیار به فراگیر در تولید جملات جدید، یک گام به فراگیر محوری نزدیک می شویم. نظریه خلاقیت زبانی و نظریه توانش و کنش زبانی چامسکی، به طور غیر مستقیم بر روش های آموزش زبان های خارجی تاثیر گذاشت. در روش ارتباطی، فراگیر در تولید کنش های گفتاری مختلف فعالیت دارد و در فرایند آموزش با معلم همکاری بیشتری می کند. در روش آموزش گروهی به اصول آندراگوژی در آموزش زبان خارجی توجه شده است و معلم به عنوان مشاور فراگیر بزرگسال در نظر گرفته می شود. در سیر تحول جایگاه فراگیر بزرگسال یا خردسال در روش های آموزش زبان های خارجی در قرن گذشته، به بررسی تحولات روان شناسی از رفتارگرایی به روان شناسی شناختی، تغییر نگرش از پداگوژی سنتی به پداگوژی جدید و پیدایش آندراگوژی خواهیم پرداخت
Machine summary:
" از آﻏﺎز ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ، اﻫﻤﻴﺖ ﭘﺪاﮔﻮژی ﺑﻴﺶ از ﭘﻴﺶ ﻣﺤﺮز ﺷﺪ و ﺣﺪاﻗﻞ ﭘﻨﺠﺎه ﺳﺎل ﺑﻌﺪ در ﺣﺪود ﺳﺎلﻫﺎی 0591، آﻧﺪراﮔﻮژی ﺣﺘﻲ ﻗﺒﻞ از اﻳﻦﻛﻪ اﻳﻦ ﻧﺎم را ﺑﻪﺧﻮد ﺑﮕﻴﺮد، ﻣﻮرد ﺗﻮﺟﻪ ﻗﺮار ﮔﺮﻓﺖ؛ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺻﻮرت ﻛﻪ ﻃﺮاﺣﻲ و اﺟﺮای روشﻫﺎی وﻳﮋهای ﺑﺮای ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﺻﻮرت ﮔﺮﻓﺖ ﻛﻪ ﻳﺎدﮔﻴﺮی آنﻫﺎ را ﺳﻬﻮﻟﺖ ﻣﻲﺑﺨﺸﻴﺪ و در ﭘﻲ آن، آﻣﻮزش زﺑﺎن ﺑﻪ ﺑﺰرﮔﺴﺎﻻن ﻧﻴﺰ از آن ﺑﻬﺮه ﮔﺮﻓﺖ.
ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮر ﺗﺒﻴﻴﻦ دﻗﻴﻖﺗﺮ ﺗﻤﺮﻛﺰ ﻓﺮاﻳﻨﺪ آﻣﻮزش زﺑﺎن ﺧﺎرﺟﻲ ﺑﺮ روی ﻓﺮاﮔﻴﺮ، اﺑﺘﺪا ﺑﻪ ﻧﮕﺎه ﻣﺘﻔﺎوت آﻧﺪراﮔﻮژی و ﭘﺪاﮔﻮژی ﺑﻪ ﻓﺮاﮔﻴﺮ را ﺑﺮرﺳﻲ ﻣﻲﻛﻨﻴﻢ، ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﺗﺤﻮل ﺟﺎﻳﮕﺎه ﻓﺮاﮔﻴﺮ از ﭘﺪاﮔﻮژی ﺳﻨﺘﻲ ﺗﺎ ﺟﺪﻳﺪ، و در اداﻣﻪ ﺑﻪ ﺗﺄﺛﻴﺮ رﻓﺘﺎرﮔﺮاﻳﻲ و روانﺷﻨﺎﺳﻲ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﺑﺮ ﺟﺎﻳﮕﺎه ﻓﺮاﮔﻴﺮ در ﭘﺪاﮔﻮژی و آﻧﺪراﮔﻮژی و در ﭘﺎﻳﺎن ﺑﻪ ﻧﻘﺶ ﻓﺮاﮔﻴﺮ در روشﻫﺎی آﻣﻮزش زﺑﺎن ﺧﺎرﺟﻲ ﻣﻲﭘﺮدازﻳﻢ.
دو ﻧﮕﺎه ﻣﺘﻔﺎوت ﺑﻪ ﻓﺮاﮔﻴﺮ در آﻧﺪراﮔﻮژی و ﭘﺪاﮔﻮژی 1 در ﺗﻌﺮﻳﻒ آﻧﺪراﮔﻮژی ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻔﺖ ﻛﻪ در اواﺧﺮ ﻗﺮن ﻫﺠﺪﻫﻢ ﻣﻴﻼدی در ﺳﺎل 2971، ﻛﻨﺪورﺳﻪ در ﮔﺰارش ﺧﻮد ﺑﻪ ﻣﺠﻠﺲ ﻣﻠﻲ ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﻣﻲﻧﻮﻳﺴﺪ ﻛﻪ ﺗﻌﻠﻴﻢ و ﺗﺮﺑﻴﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﻋﻤﻮﻣﻲ ﺷﻮد، ﺑﻪ ﺗﻤﺎم آﺣﺎد ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺗﺴﺮی ﻳﺎﺑﺪ، ﻛﺴﺐ داﻧﺶﻫﺎی ﺟﺪﻳﺪ را در ﺗﻤﺎم ﺳﻨﻴﻦ ﻋﻤﺮ ﺗﻀﻤﻴﻦ ﻛﻨﺪ و ﻣﺮدم را از ﻗﻮاﻧﻴﻦ ﺟﺪﻳﺪ، اﺻﻮل ﻛﺸﺎورزی و روشﻫﺎی اﻗﺘﺼﺎدی ﻛﻪ ﺑﺮای آنﻫﺎ اﻫﻤﻴﺖ دارد آﮔﺎه ﻛﻨﺪ )دوﻣﺎزدﻳﻪ، 0002(.
در روش ﻣﺴﺘﻘﻴﻢ، ﻛﻪ ﻣﺼﺎدف ﺑﺎ آﻏﺎز ﺗﺤﻮﻻت ﭘﺪاﮔﻮژی و روانﺷﻨﺎﺳﻲ در اﺑﺘﺪای ﻗﺮن ﺑﻴﺴﺘﻢ ﺑﻮد، ﻓﺮاﮔﻴﺮ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺷﻜﻞ ﻓﻌﺎل در ﻓﺮآﻳﻨﺪ ﻳﺎدﮔﻴﺮی ﺧﻮد ﻣﺸﺎرﻛﺖ ﻣﻲﻛﺮد؛ ﺑﻪ اﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﻛﻪ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺳﺆاﻻت ﻣﺪرس ﭘﺎﺳﺦ ﻣﻲداد، ﺑﺎ ﺻﺪای ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺨﺶﻫﺎی ﻣﺸﺨﺺﺷﺪه را ﻣﻲﺧﻮاﻧﺪ و ﺳﺆال ﻣﻲﻛﺮد."