Abstract:
در طی فرایند دستوری شدگی عناصر واژگانی تبدیل به امکانات دستوری می شوند یا اجزای دستوری ویژ گی های دستوری جدیدی را کسب می کنند. زبان شناسان با مطالعه گستره وسیعی از زبان ها سعی کرده اند تا ساز و کار ها و اصول حاکم بر دستوری شدگی را دریابند. دستوری شدگی طی گذر زمان اتفاق می افتد، بنابر این وجود متون مکتوب از گذشته یک زبان می تواند کمک زیادی به ما در شناسایی موارد دستوری شدگی نماید. با این حال می دانیم بسیاری از زبان ها (از جمله تعداد زیادی از زبان های ایرانی) دارای متون مکتوب قدیم نیستند و از گذشته آن ها تقریبا هیچ اثری بر جای نمانده است. بسیاری از زبان ها حتی خط ندارند و مکتوب نشده اند و زبان شناسان تنها تعدادی از آن ها را به لحاظ همزمانی توصیف نموده اند. علیرغم این کاستی ها، آشنایی کافی و وافی با اصول و ساز و کارهای دستوری شدگی می تواند به ما در شناسایی موارد دستوری شدگی حتی در زبان هایی که کمتر توصیف شده اند، کمک اساسی کند. زبان شناسان زیادی در مورد اصول و ساز و کارهای دستوری شدگی صحبت نموده اند. بعضی اوقات می توان شباهت ها و تفاوت های زیادی را در آراء آن ها مشاهده کرد. ما در این مقاله در توصیف اصول دستوری شدگی از مقاله کلاسیک هاپر (1991) استفاده کرده ایم؛ مهم ترین ساز و کارهای دستوری شدگی نیز بر اساس ویشر (2006) است. برای روشن تر شدن هر یک از این اصول و ساز و کار ها، به تفکیک مثال هایی از فارسی ارایه شده است. در پایان این مقاله به این نتیجه خواهیم رسید که استفاده از اصول دستوری شدگی بیش از ساز و کار ها می تواند به ما در شناسایی موارد دستوری شدگی کمک نماید.
Machine summary:
"واﮔﺮاﻳﻲ / اﻧﺸﻘﺎق ﺑﻌﺪ از دﺳﺘﻮریﺷﺪﮔﻲ ﻳﻚ ﺟﺰء واژﮔﺎﻧﻲ و ﺗﺒﺪﻳﻞ آن ﺑﻪ ﻳﻚ ﻓﻌﻞ ﻛﻤﻜﻲ، واژهﺑﺴﺖ ﻳﺎ ﻳﻚ وﻧﺪ، ﺟﺰء واژﮔﺎﻧﻲ اوﻟﻴﻪ ﻣﻤﻜﻦ اﺳﺖ ﺑﻪ ﺣﻴﺎت ﺧﻮد در زﺑﺎن ﺑﻪﻋﻨﻮان ﻳﻚ ﻛﻠﻤﺔ ﺗﻤﺎم ﻋﻴﺎر، درﺳﺖ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻛﻠﻤﺎت دﻳﮕﺮ اداﻣﻪ دﻫﺪ؛ ﻣﺜﻼ اﻓﻌﺎل »داﺷﺘﻦ« و »ﺧﻮاﺳﺘﻦ« در زﺑﺎن ﻓﺎرﺳﻲ ﺑﺎ دﺳﺘﻮریﺷﺪﮔﻲ در ﺑﻌﻀﻲ از ﻛﺎرﺑﺮدﻫﺎی ﺧﻮد ﺑﻪﺻﻮرت ﻓﻌﻞ ﻣﻌﻴﻦ درآﻣﺪهاﻧﺪ.
اﻳﻦ ﻣﻌﻨﺎﻫﺎ ﻣﻨﻌﻜﺲﻛﻨﻨﺪة ﻛﺎرﺑﺮدﻫﺎی اوﻟﻴﺔ ﺟﺰء ﻣﻮردﻧﻈﺮ در ﻣﻘﺎم واﺣﺪ واژﮔﺎﻧﻲ ﺗﻤﺎمﻋﻴﺎر اﺳﺖ؛ ﻣﺜﻼ در زﺑﺎن اﻧﮕﻠﻴﺴﻲ ﻫﻨﻮز در ﻓﻌﻞ ﻛﻤﻜﻲ willﻛﻪ ﻧﺸﺎﻧﺔ آﻳﻨﺪه اﺳﺖ، ﻣﻌﻨﺎی »ﺗﻤﺎﻳﻞ ﻳﺎ ﻗﺼﺪ« ﺑﺮﺟﺎی ﻣﺎﻧﺪه اﺳﺖ.
ﻫﺎﭘﺮ و ﺗﺮاﮔﻮ ﺑﺮآﻧﻨﺪ ﻛﻪ ﻗﻴﺪﻫﺎ و ﺻﻔﺖﻫﺎ در ﺟﺎﻳﮕﺎه ﺑﻴﻨﺎﺑﻴﻨﻲ ﻗﺮار دارﻧﺪ ) Hopper and 401 :3991 ,:(Traugott ﻣﻘﻮﻟﺔ اﺻﻠﻲ← ﺻﻔﺖ/ﻗﻴﺪ← ﻣﻘﻮﻟﺔ ﻓﺮﻋﻲ اﻳﻦ ﺗﺒﺪﻳﻞﻫﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻ ﺑﻪﺻﻮرت زﻳﺮ اﺳﺖ: اﺳﻢ← ﺣﺮف اﺿﺎﻓﻪ/ ﺣﺮف رﺑﻂ ﻓﻌﻞ← ﻓﻌﻞ ﻣﻌﻴﻦ / ﺣﺮف اﺿﺎﻓﻪ ﻣﺜﻼ ﻓﻌﻞ »ﮔﺮﻓﺘﻦ« در ﻓﺎرﺳﻲ ﺟﺪﻳﺪ در اﺻﻞ ﻣﺘﻌﻠﻖ ﺑﻪ ﻣﻘﻮﻟﺔ اﺻﻠﻲ اﺳﺖ، وﻟﻲ ﺑﺎ دﺳﺘﻮریﺷﺪﮔﻲ در ﺑﻌﻀﻲ از ﻛﺎرﺑﺮدﻫﺎی ﺧﻮد در ﻗﺮون اوﻟﻴﺔ ﻫﺠﺮی ﺑﻪﺻﻮرت ﻓﻌﻞ ﻣﻌﻴﻦ در ﻣﻲآﻳﺪ ﻛﻪ ﻧﺎﻇﺮ ﺑﺮ ﻧﻤﻮد ﺷﺮوﻋﻲ اﺳﺖ: ﻛﺎرﺑﺮد اوﻟﻴﺔ ﮔﺮﻓﺘﻦ در ﻣﻘﺎم ﻓﻌﻞ ﺳﺎده: 5.
ﺗﻬﻲﺷﺪن از ﻣﻌﻨﺎ ﻣﻌﻤﻮﻻ در ﮔﺬر از ﻣﺮﺣﻠﺔ اول در ﻧﻤﻮدار ﻣﺮﺣﻠﻪای دﺳﺘﻮریﺷﺪﮔﻲ )ﺗﺒﺪﻳﻞ ﺟﺰء واژﮔﺎﻧﻲ آزاد ﺑﻪ ﻛﻠﻤﺔ ﻧﻘﺸﻲ( ﺑﺎرز اﺳﺖ؛ ﻣﺜﻼ داﺷﺘﻦ در ﺑﺎﻓﺖﻫﺎﻳﻲ ﻛﻪ ﺑﺎ ﻓﺮاﻳﻨﺪ دﺳﺘﻮریﺷﺪﮔﻲ ﺑﻪﺻﻮرت ﻓﻌﻞ ﻛﻤﻜﻲ درآﻣﺪه اﺳﺖ ﻣﻌﻨﺎی اﺻﻠﻲ ﺧﻮد )»ﻣﺎﻟﻚ ﭼﻴﺰی ﺑﻮدن«( را ازدﺳﺖ داده اﺳﺖ: ﻛﺎرﺑﺮد داﺷﺘﻦ در ﻣﻘﺎم ﻓﻌﻞ اﺻﻠﻲ: 21."