Abstract:
زبانشناسی شناختی رویکردی است که به زبان به عنوان وسیله ای برای کشف ساختار نظام شـناختی انسان می نگرد. زبانشناسان شناختی معتقدند کـه اسـتعاره پدیـدهای اسـت شـناختی و آنچـه در زبـان ظـاهر مـی شـود، تنهـا نمـود ایـن پدیـدة شـناختی اسـت . هـدف اصـلی ایـن پـژوهش ، نـشاندادن نقـش انسانشناختی و روانشناختی «استعارههای مفهومی » مربوط به خودرو، کـامپیوتر، تلفـن و موبایـل در زبان محاورة فارسی است ؛ بدین منظور با در کنار هم قراردادن این اسـتعارههـای مفهـومی در گفتمـان عمومی ، به شکل تراکمی یک مدل شناختی آرمانی از انسان و ماشین ارائه کردیم و از ساختار مفهـومی مرتبط آنها به این نتایج رسیدیم که در این استعارهها برخلاف آرایة تشخیص و جانـدارانگاری، اشـیاء بی جانی چون ماشین برجسته ترند و صفات خود را به انسان انتقال می دهند. در بیشتر این اسـتعارههـا، صفاتی از ماشین به انسان انتقال می یابد که به نوعی ضعف و ناتوانی و منفعـل بـودن انـسان را تـداعی می کند و نشانگر استیلای این مخلوق قدرتمند بر زندگی حال و آیندة خالق خویش است .
Machine summary:
هـدف اصـلی ایـن پـژوهش ، نـشاندادن نقـش انسانشناختی و روانشناختی «استعارههای مفهومی » مربوط به خودرو، کـامپیوتر، تلفـن و موبایـل در زبان محاورة فارسی است ؛ بدین منظور با در کنار هم قراردادن این اسـتعارههـای مفهـومی در گفتمـان عمومی ، به شکل تراکمی یک مدل شناختی آرمانی از انسان و ماشین ارائه کردیم و از ساختار مفهـومی مرتبط آنها به این نتایج رسیدیم که در این استعارهها برخلاف آرایة تشخیص و جانـدارانگاری، اشـیاء بی جانی چون ماشین برجسته ترند و صفات خود را به انسان انتقال می دهند.
cognitive semantics پژوهش که به روش توصیفی - قیاسی انجام شده است ، بر پایة ایـن فرضـیه شـکل گرفـت کـه نظـام مفهومی که مـا براسـاس آن فکـر و عمـل مـی کنـیم ، مـاهیتی مبتنـی بـر اسـتعاره دارد و اسـتعاره در چارچوب زبانشناسی شناختی می تواند یکی از راههای شناخت ساختار روانی بشر و مفـاهیم ذهنـی انسان باشد که به تبع آن استعارة برگرفته از ماشین نیز می تواند بیانکنندة مفـاهیم ذهنـی و سـاختار ادراکات ما دربارة نحوة مواجهة انسان با ماشین و چگونگی تعامل این دو با هم باشد.
collective unconscious اگر بپذیریم که استعارههای یک نویـسنده، ابـزار تعیـین سـاختار روانـی و ناخودآگـاه او است ؛ می توان حـدس زد کـه اسـتعارههـای موجـود در زبـان عامـة مـردم نیـز نـشاندهنـدة ساختارهای روانی غالب یک جامعة زبانی است (فروید،١٩٩١: ٨٠-٨٣ و ١١٥-١١٦)؛ بنـابراین استعاره تنها مسئلة ادبیات یا زبان، به معنای صرف واژگان نیـست ، بلکـه فراینـدهای ذهـن و روان انسان عمدتا مبتنی بر استعاره است و استعاره نه تنهـا دیـدگاه کنـونی مـا را در زنـدگی شکل می دهد، بلکه توقعات و انتظاراتی را ایجاد می کنند که تعیین کنندة آیندة ما نیز هستند.