Abstract:
متون ادبی از دیرباز مهمترین جلوه گاه لغات و اصطلاحات محلی و ضرب المثلها، آداب و رسوم، باورها و عقاید منطقه ای بوده اند؛ از این رو نقد و بررسی عناصر بومی و اقلیمی در آثار ادبی، نقش بسزایی در جهت ماندگاری و انتقال این مفاهیم به آیندگان دارد. اگرچه کاربرد عناصر بومی در متون ادبی ایران، قدمتی دیرینه دارد اما اصطلاح "ادبیات بومی و اقلیمی" از اواخر قرن نوزدهم وارد ادبیات شده و از نظر مردم شناسی مورد توجه قرار گرفته است. هدف این مقاله بررسی مقایسه ای عناصر بومی و اقلیمی در آثار هوشنگ مرادی کرمانی و محمد بهمن بیگی است که هر دوی آنها به معرفی و انتقال میراث فرهنگی اقلیم خود همت گماشته اند. آداب و رسوم، باورها و عقاید و دانش بومی در آثار این دو نویسنده به روش توصیفی نقد و بررسی شده است. علاوه بر تفاوتهای کمّی، در آثار بهمن بیگی به شیوۀ واقعهنگاری، آگاهانه این قبیل مباحث با ذکر جزییات تشریح می شوند اما هوشنگ مرادی کرمانی، ذهن و زبان سنّت گرای خود را در قالب داستان به کار می گیرد تا اصالت بومی و اقلیمی را به تصویر بکشد. ضرورت و رسالت چنین پژوهش هایی، شناسایی، توجه و معرفی فرهنگ عامۀ مناطقی است که کمتر به آنها پرداخته شده یا کمتر مورد توجه قرار گرفته اند.
Machine summary:
"حدود و قلمرو این تحقیق، آثار مرادی کرمانی و آثار بهمن بیگی است؛ اما به طور خاص کتابهای «شما که غریبه نیستید، مشت بر پوست، قصههای مجید، نخل، خمره و آب انبار» از مرادیکرمانی و کتابهای «بخارای من ایل من، اگر قرهقاج نبود، عرف و عادت در عشایر فارس و طلای شهامت» از محمد بهمنبیگی مورد بررسی قرار گرفتهاند.
(مرادی کرمانی، 1391: 126 – 124) 5-1-1-3- رسم و رسوم عروسی 5-1-1-3-1- پارهای از رسوم عروسی در عشایر فارس 5-1-1-3-1-1-باشلوق در میان عشایر فارس، خواستگاری از دختران، توسط ریشسفیدان و مردان و زنان متنفذ انجام میگیرد و معمولا در انتخاب این افراد که بنا به قول محمد بهمن بیگی در ایل قشقایی به آنها «سوجه» میگویند، دقت خاصی صورت گرفته و نفوذ آنها گاهی به حدی است که با وجود عدم رضایت صاحبان دختر، به پاس احترام به این قبیل افراد، با پیشنهاد آنها موافقت میشود.
بررسی آثار هوشنگ مرادیکرمانی و محمد بهمنبیگی نشان میدهد که نویسندگان مذکور در آثار تألیفی خود به دنبال یک هدف و خواستۀ مشترک بودهاند، این هدف و خواستۀ مشترک که در جایجای آثار تألیفی این دو نویسنده به صورت مستقیم و غیرمستقیم خودنمایی میکند، معرفی و حفظ و صیانت از فرهنگ عامهای است که به صورت شفاهی در میان مردمان این دو منطقه ( کرمان و عشایر فارس ) وجود داشته و از آن جایی که ادبیات شفاهی از قرون و اعصار گذشته همواره با خطر نسیان و فراموشی روبرو بوده است، این دو نویسنده به ثبت و ضبط آن اقدام نمودهاند و برای نیل به این هدف فرم داستانی را برگزیدهاند چرا که داستان و داستانگویی به دلیل سادگی و همه فهم بودن، طیف عظیمی از مخاطبان را با خود همراه میسازد."