Abstract:
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر نظامهای جنسیتی مردسالار بر مطالبات زنان در فرهنگهای گوناگون است. پرسش این است که آیا ساز وکار این نظامها در جوامع متفاوت بهگونهای مشابه عمل میکند و منجر به نتایج یکسانی میشود؟ نکات اشتراک یا افتراق مطالبات زنان در راستای نیل به برابری مدنی و سیاسی با مردان در فرهنگهای مختلف کداماند؟ دراین راستا با تکیه بر خوانشی موسّع از نظریّۀ فمینیستی، با توجه به نظریّه سلطۀ مردانه بوردیو و در چارچوب بایستههای ادبیات تطبیقی، نوشتههای دو نویسندۀ زن از دو فرهنگ ایرانی (عالمتاج قائممقامی) و فرانسوی (کنستانسدوسلم) انتخاب شدند. مطالعۀ مضمونی آثار و اندیشههای ایشان در دو جامعۀ در حال گذار (انقلاب مشروطه در ایران و انقلاب 1789 فرانسه) به روشی توصیفی-تحلیلی و با اتکا به ابزار اسنادی- کتابخانهای، حاکی از این است که سلطۀ مردانه، فارغ از تفاوتهای فرهنگی و خاستگاههای سیاسی و جغرافیایی، مطالبات مشترکی را در راستای رفع تبعیض از زنان در خانواده، نظام آموزش و نیز سیاست شکل دادهاست.
The purpose of this study is to investigate the effect of patriarchal and gender systems on womenchr('39')s demands in different cultures. The question is whether the mechanism of these systems works in the same way in different societies and leads to the same results? What are the commonalities or differences between womenchr('39')s demands for civil and political equality with men in different cultures? In this regard, based on a broad reading of the feminist theory, according to Bourdieuchrchr('39')s theory of male domination and within the requirements of comparative literature, the writings of two women writers from two cultures, Iranian (Alamataj Ghaem Maqami) and French (Constance de Salm), were selected. A thematic study of their works and ideas in two societies in transition (Constitutional Revolution in Iran and the French Revolution of 1789) shows that male domination, regardless of other cultural characteristics, leads to the same demands to eliminate discrimination against women in the family, education as well as politics.
Machine summary:
پرسش هاي پژوهش عبارت اند از: آيا سازوکار اين نظام ها در جوامع متفاوت به گونه اي مشابه عمل ميکند و منجر به نتايج يکساني ميشود؟ نکات اشتراک يا افتراق مطالبات زنان در راستاي نيل به برابري مدني و سياسي با مردان در فرهنگ هاي مختلف کدام اند؟ بدين منظور با تکيه بر خوانشي موسع از نظريۀ فمينيستي، با توجه به نظريۀ سلطۀ مردانۀ بورديو و در چارچوب بايسته هاي ادبيات تطبيقي، نوشته هاي دو نويسندٔە زن از دو فرهنگ ايراني (عالمتاج قائم مقامي) و فرانسوي (کنستانس دو س لم ) انتخاب شدند.
مطالعۀ مضموني آثار و انديشه هاي ايشان در دو جامعۀ درحال گذار (انقلاب مشروطه در ايران و انقلاب ١٧٨٩ فرانسه ) به روشي توصيفيتحليلي و با اتکا به ابزار اسناديکتابخانه اي حاکي از اين است که سلطۀ مردانه ، فارغ از تفاوت هاي فرهنگي و خاستگاه هاي سياسي و جغرافيايي، مطالبات مشترکي را در راستاي رفع تبعيض از زنان در خانواده ، نظام آموزش و نيز سياست شکل داده است .
بورديو نيز در سلطۀ مردانه ١ به جدايي زنان از مردان و تأثيرات منفي آن اشاره ميکند: وجه اشتراک زنان ، فارغ از جايگاه اجتماعيشان ، جدا بودن از مردان به واسطۀ يک پارامتر نمادين منفي است (مثل رنگ پوست براي سياهان يا هر عامل تبعيض آميز ديگري براي گروه هاي تحت تبعيض ) و اين مسئله بر هرآنچه که هستند و هر آنچه که انجام ميدهند تأثير منفي ميگذارد و نيز مبناي مجموعه اي نظام مند از تفاوت هاي همگون ميشود ( ,Bourdieu .