Abstract:
مفهوم سازی های فرهنگی، بیان کنندۀ طرز تفکر و دیدگاه جامعه نسبت به پدیده ها است. بررسی آن ها به رفع سوءتفاهمات فرهنگی کمک می کند و مفاهمۀ بین فرهنگی را تسهیل می نماید. در این پژوهش با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، مفهوم سازیهای فرهنگی «خشم» در گویش بختیاری منطقۀ زز و ماهرو در چارچوب زبان شناسی فرهنگی بررسی و ریشه های فرهنگی آن ها توصیف شده است. سبک زندگی روستایی و عشایری مردم منطقه و تماس آنان با طبیعت، بستری برای مفهوم سازیهای فرهنگی با استفاده از واژه های مربوط به عناصر و پدیده های طبیعی فراهم کرده است. همچنین، بسیاری از مفهوم سازی های فرهنگی از طریق کاربرد واژه های مربوط به اندام های بدن بیان می شود. جامعۀ آماری، هفتصد مورد از عبارات، اصطلاحات، مویه ها و ضربالمث لهای مرتبط با «خشم» است که در این گویش استفاده می شود. داده های پژوهش از طریق مطالعۀ میدانی و با استفاده از مصاحبه و مشاهده جمع آوری شده است. نتایج تحلیل و بررسی داده ها نشان می دهد که ریشۀ این مفهوم سازی ها، در سبک زندگی روستایی و عشایری، عقاید و باورها، تأثیر فیزیولوژیکی عواطف و احساسات بر اندام های بدن انسان و تخیلات و تصورات گویشوران نسبت به «خشم» قرار دارد؛ این سبک زندگی ایجاب می کند که مردم با طبیعت تماس مستقیم داشته باشند؛ از این رو، از جنبه های خشن، ویرانگر و مخرّب طبیعت به مثابۀ حوزۀ ملموس برای بیان مفهوم انتزاعی «خشم» استفاده می کنند و باورها، تصورات و تخیلات خود در مورد تأثیر «خشم» بر اندام های بدن را برای بیان مفهوم سازی ها به کار می برند. مفهوم سازی های فرهنگی «خشم» به صورت «آتش، حرارت، نیرو و رعد و برق» ناشی از الهام از پدیده های طبیعت و سبک زندگی روستایی-عشایری است.
Cultural conceptualizations express the manner of thought and ideology of a society to these phenomena. The study of the cultural conceptualizations helps to solve cultural misunderstandings and facilitate the cross-cultural understanding. The Cultural conceptualizations of anger using the words of the body organs and the elements of nature and the cultural origins of conceptualizations have been studied in Bakhtiyari Dialect of Zazomahroo Region. Research method is descriptive-analytical one. Due to rural and nomadic lifestyle of people, the words related to natural phenomena and the elements of nature are used as a basis for cultural conceptualizations. Some of the cultural conceptualizations are expressed through using the words related to the body organs. Statistical population is 700 expressions, proverbs and phrases related to angry. Data were obtained by field study, interviewing and observations. The analyses of the data showed the origins of the cultural conceptualizations in rural and nomadic people’s lifestyle, beliefs, ideologies, imaginations, and the physiological effect of feelings and emotions of anger on human body. This lifestyle makes people have a direct contact to the nature; therefore, they use the impious and destructive aspects of natural phenomena as a concrete domain to express the abstract notion of anger. They use their beliefs and imaginations about the effects of anger on the body organs to express the cultural conceptualizations. cultural conceptualizations of anger as “fire, heat, force, flood, snow slide, and lightning” come from the inspiration of natural phenomena and rural and nomadic lifestyle.
Machine summary:
اين پژوهش به دنبال بررسي مفهوم سازيهاي فرهنگي «خشم » در گويش بختياري منطقۀ زز و ماهرو(۱) در چارچوب زبان شناسي فرهنگي، با استفاده از روش توصيفي-تحليلي و با بررسي بيش از هفتصد مورد از مويه ها، ضرب المثل ها، عبارات و جملات مربوط به «خشم » است و به اين پرسش پاسخ ميدهد که در گويش مذکور، «خشم » چگونه مفهوم سازي ميشود و چه عناصري در اين مفهوم سازيها نقش دارند.
اين ها، نمونه هايي از مفهوم سازي - هاي فرهنگ ويژه هستند که نشان ميدهد سبک زندگي و تماس با طبيعت و تأثير اجزاء طبيعت بر انسان ، باعث نمود آن ها در زبان ميشود و به جنبه هاي مختلف تجارب انسان از طريق زبان عينيت ميبخشد؛ بنايراين ، ميتوان نقش اجزاء و عناصر طبيعت را در مفهوم سازيهاي فرهنگي، به ويژه مفهوم سازي «خشم » بررسي نمود و رابطۀ سبک زندگي روستايي-عشايري، عناصر طبيعت و اجزاي بدن را در مفهوم سازيهاي فرهنگي مشخص نمود.
در پژوهش حاضر تلاش شده است که مفهوم سازيهاي فرهنگي «خشم » در گويش بختياري منطقۀ زز و ماهرو با استفاده از اجزاي بدن و عناصر طبيعت در بستر زبان شناسي فرهنگي بررسي و تحليل شود.
تأکيد روي فرهنگ به عنوان منبع تجربۀ مفهوم سازي (conceptualization) از طريق ساختارهاي شناختي مانند طرحواره (schema)، مقوله (category)، استعاره (metaphor) و رويداد (event) دارد(نک : پالمر و شريفيان ، ۲۰۰۷: ۱۱)؛ چارچوبي است که به نقش فرهنگ در گزينش هاي زباني و ادراکات زباني ميپردازد و نقش زبان را در حفظ و انتقال مفهوم سازيهاي فرهنگي (cultural conceptualization) ميداند(نک : فرانک ،Frank، ۲۰۱۵: ۴۹۳).