چکیده:
در مطالعه شهر ایرانی ، محلات همواره یکی از قدیمی ترین و پایه ای ترین عوامل ساختاری شهرها به شمار می رفتند که در مقام ابژه ای قابل تامل و به دور از نگاهی نوستالژیک ، از ویژگی های تکامل یافته ای برخوردار بودند. از مصادیق این تکامل یافتگی که خود نیازمند مداقه مفصل است ، می توان به وجود طیفی از فضاهای عمومی ـ از مشترک میان چند خانوار تا مشترک میان تمامی ساکنان محله ـ اشاره کرد که زمینه بسط و رونق تعاملات اجتماعی در سطوح مختلف محله را فراهم می کردند. با آغاز دورة شهرنشینی فزاینده از اوایل دهه ١٣٤٠، شهر ایرانی با تغییرات معناداری در کمیت و کیفیت فضاهای عمومی خود مواجه شد. ازاین رو و در مقایسه با کارکرد و اهمیت این فضاها، نوشتار تلاش دارد تا روشنگری را در خصوص کارکرد فضاهای عمومی در پشتیبانی از هویت محلات شهری ایجاد کند. به این منظور دو محله «نازی آباد» و «مهران » که وجوه مشترکی از منظر سال های شل ک گیری و طبقه اجتماعی ساکن ، و وجوه افتراقی در سازمان فضایی و کمیت و کیفیت فضاهای عمومی خود دارند، مورد مطالعه تطبیقی قرار گرفتند. در تبیین چارچوب نظری پژوهش از نظرات و آرای صاحب نظرانی چون راپاپورت ٤، رالف ٥، کارمونا٦، لینچ ٧ و گل ٨ بهره گرفته شد. همچنین در انتخاب روش تحقیق ، با توجه به ماهیت پژوهش که معنای خود را وام دار مجموعه عوامل چندبعدی است ، از تلفیق دو روش کمی و کیفی بهره گرفته شد. نتایج پژوهش برآمده از خلال پرسشگری ها و مصاحبه های عمیق ، نشان از نقش بسزای فضاهای عمومی در تولید و پشتیبانی از معیارهای برسازندة هویت در محلات شهری دارد
خلاصه ماشینی:
فصلنامه تحقیقات فرهنگی ایران ، دوره هفتم ، شماره ٤، زمستان ١٣٩٣، ص ص ٦١ -٣٩ تأویل کارکرد شناختی فضاهای عمومی محله ای از منظر هویت نمونۀ موردی : محلۀ نازی آباد و مهران تهران حمید ماجدی ١ مجید منصوررضایی ٢ الهام منصوری ٣ تاریخ دریافت : ٩٣/٠٤/١٥ تاریخ پذیرش : ٩٣/١٠/٠١ چکیده در مطالعۀ شهر ایرانی ، محلات همواره یکی از قدیمی ترین و پایه ای ترین عوامل ساختاری شهرها به شمار می رفتند که در مقام ابژه ای قابل تأمل و به دور از نگاهی نوستالژیک ، از ویژگی های تکامل یافته ای برخوردار بودند.
برای این امر، نوشتار با انتخاب و مطالعۀ دو محله در شهر تهران که از حیث سال های تأسیس و سطح اجتماعی و اقتصادی ساکنان با یکدیگر قرابت ها و از حیث سازمان فضایی با یکدیگر افتراقاتی دارند، می کوشد روشنگری را در ساخت و برساخت هویت محله ای از منظر / کارکرد فضاهای عمومی ایجاد کند.
همچنین ناکس ٤ و پینچ ٥ بر اهمیت مفهوم قلمرو تأکید می کنند و نشان می دهند که چگونه مردم بر اساس عامل درون / بیرون بین خود و دیگران تمایز قائل می شوند و قلرموهایی را برای خود مشخص می کنند که این قلمروگرایی خود به عنوان عاملی مهم ، نقش پایه ای در توسعۀ قلمروهای فصلنامه علمی -پژوهشی اجتماعی ایفا می کند و به نگرش و رفتار ساکنان آن قلمرو شکل می دهد» (کارمونا، ٢٠٠٣).