چکیده:
حضور روحانیت در عرصههای مختلف زندگی دینی، اجتماعی و اقتصادی جامعة ایران هم با مبانی نظری اسلامی (با تکیه بر امامت و ولایت) مشروعیت یافته و هم بر بستری از ضرورت تاریخی توجیه شده است. بررسیها نشان میدهد که منزلت روحانیون پس از انقلاب اسلامی بهخصوص در بین جوانان دچار تغییراتی شده است. با توجه به قوت گرفتن رویکردهای نقادانه در نظام آموزشی کشور و گسترش تفکر انتقادی، در این مقاله بر آنیم که با روش کمی پیمایش به بررسی رابطة تفکر انتقادی و میزان تبعیت از روحانیت در بین دانشجویان بپردازیم. جامعة آماری این پژوهش را دانشجویان کارشناسی ارشد دانشگاههای دولتی تهران در سه دانشگاه الزهرا، دانشگاه امام صادق (ع) و دانشگاه شهیدبهشتی تشکیل میدهد. نمونة آماری نیز با استفاده از فرمول کوکران و با نمونهگیری متناسب با حجم 370 نفر انتخاب شدند. نتایج حاکی از آن است که بین تفکر انتقادی و میزان تبعیت از روحانیت رابطة معناداری وجود ندارد. اما خردهمقیاسهای کنجکاوی و ذهن باز رابطهای منفی با تبعیت از روحانیت دارد و حقیقتجویی رابطة مثبتی با تبعیت از روحانیت دارد. همچنین بر اساس نتایج کسبشده بین تفکر انتقادی و مراجعة دانشجویان به متخصصان دینی غیرروحانی رابطة مثبتی وجود دارد.
خلاصه ماشینی:
"نکتۀ دیگر اینکه اکثر مطالعات صورت گرفته با رویکردهای ساختاری و کارکردی به این موضوع نگریسته اند و منزلت این گروه نیز با استناد به این مباحث مورد بررسی بوده است ، اما در این پژوهش با انتخاب رهیافت جامعه شناختی معرفت برگر و لاکمن ، رویکرد پدیدارشناسانه ١ به این موضوع دادیم ؛ به این صورت که با در نظر گرفتن سابقۀ تبعیت از روحانیت در بین مردم طی دوره های مختلف پیش و پس از انقلاب ، به این نکته رسیدیم که تبعیت از این گروه پس از گذراندن این دوره در اذهان مردم ، دارای معانی و الگوهای مشترکی شده است و می توان مجموعه ای از رفتارهای مشترک را در جامعه در این خصوص تشخیص داد که تخلف از آنها می تواند با مقاومتی کم تا زیاد روبه رو شود.
اما سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که تفکر انتقادی ـ یکی از سازوکارهای فردی که اشخاص می توانند در چنین موقعیتی از آن بهره مند شوند و امروزه به عنوان یک ضرورت شناختی در دنیای جدید بسیار مورد تأکید و تأیید است ـ چه سمت وسویی می تواند به انتخاب یک فرد در مورد واقعیت تبعیت از روحانیت (در شرایط تزلزل بداهت آن ) بدهد؟ ذکر این نکته ضروری است که برگر و لاکمن بعد از تشریح موقعیتی که در آن فرد نسبت به امور مسلم فرض شده جامعه اش دچار تزلزل می شود، انتخاب های مختلفی ، بر اساس تطابق یا عدم تطابق با واقعیت مذکور، برای فرد در نظر می گیرند و علی رغم برجسته شدن نقش عاملیت و ذهنیت افراد در این وهله (همان طور که اشاره شد)، از مؤلفه های فردی ای که ممکن است نوع انتخاب افراد را تعیین کند، سخنی به میان نمی آورند که البته با توجه به کلی بودن بحث واقعیت اجتماعی و شمول مصادیق فراوان این واقعیت امکان چنین بررسی ای نیز وجود نداشته است ."