چکیده:
فرهنگ سیاسی در ایران بهعنوان فضایی فرهنگی که نمایانگر چگونگی ارتباط مردم با نظام سیاسی است در دهههای اخیر از پدیدههای متنوعی همچون انقلاب، ساختار نظام سیاسی، کارگزاران حکومتی و... متاثر شده است. در این فضای فرهنگی پدیده شبکههای اجتماعی مجازی در سالهای اخیر آثار مختلفی بر جای گذاشته است. اما اینکه این پدیده و بهطور خاص شبکههای توئیتر و فیسبوک توانسته مانند دیگر پدیدههای تاریخی بر فرهنگ سیاسی استادان دانشگاهها بهعنوان قشری که بیشترین بهرهبرداری را از این دو شبکه اجتماعی دارند تاثیر بگذارد، مسئلهای است که پژوهش حاضر برای پاسخگویی به آن از روش موردی- زمینهای و در سطح توصیفی- تحلیلی بهره برده است. این تحقیق با بهرهگیری از نظرات استادان علوم انسانی دانشگاههای هشت کلانشهر کشور به شیوه پیمایشی و سپس تحلیل دادههای بهدست آمده با استفاده از آزمون تاو کندال به این نتیجه دست یافته است که سه کارکرد توسعه قابلیتهای نظارتی، همگرایی ارتباطات اجتماعی و ارزشسازی توییتر و فیسبوک در مجموع بر شش مولفه از هشت مولفه فرهنگ سیاسی کاربران دانشگاهی در ایران موثر بوده که از این میان هر سه کارکرد بر نقد نظام سیاسی؛ دو کارکرد بر بیاعتمادی، بیگانهستیزی و برتری ارزشهای دینی و فقط یک کارکرد بر افراطگرایی و خودمداری تاثیر دارند و رفتارهای فراقانونی و مطلقگرایی فکری نیز تاثیری از این کارکردها نمیپذیرند.
خلاصه ماشینی:
ir تحليل دادههاي به دست آمده با استفاده از آزمون تاو کندال به اين نتيجه دست يافته است که سه کارکرد توسعه قابليت هاي نظارتي، همگرايي ارتباطات اجتماعي و ارزش سازي توييتر و فيس بوک در مجموع بر شش مؤلفه از هشت مؤلفه فرهنگ سياسي کاربران دانشگاهي در ايران مؤثر بوده که از اين ميان هر سه کارکرد بر نقد نظام سياسي؛ دو کارکرد بر بياعتمادي، بيگانه ستيزي و برتري ارزشهاي ديني و فقط يک کارکرد بر افراطگرايي و خودمداري تأثير دارند و رفتارهاي فراقانوني و مطلق گرايي فکري نيز تأثيري از اين کارکردها نميپذيرند.
اما اين که آيا هم اکنون هم که رويکرد دوسويه بين کاربران و شبکه ايجاد شده، ميتوان براي آن نقشي در تأثير بر فضاي سياسي جامعه متصور بود؟ پرسشي است که محققان به بخشي از آن پاسخ داده و به آثار اينترنت و فضاي مجازي در جوامع خود اشاره نمودهاند؛ نانسي بيم ١ (٢٠١٠: ٤٤) ديدگاه «شکل دهي اجتماعي تکنولوژي» را ارائه ميدهد؛ ازنظر تامپسون ٢ دسترسي جهاني و کاهش هزينه تعامل و کسب اطلاعات در اينترنت (مارگتس و همکاران، ٢٠١٣) مردم را قادر ميسازد تا از رويدادهاي عرصه سياسي در اقصي نقاط جهان اطلاع يابند که اين به مردم يک منبع نامحدود براي توسعه جهت گيريهاي شخصي سياسيشان ارائه ميدهد (٢٠٧ :١٩٩٥ ,Thompson)؛ مازوليني و شولز٣ اينترنت را به طور بالقوه به عنوان يک عامل پيشگيريکننده يا محرک ميدانند که بر باورهاي فعلي کاربران تأثيرگذار است .