خلاصه ماشینی:
"» قرائت اول: اگر از نشوتهء خود شیرزاد حسن/در عصر مرگ مؤلف/فاکتور بگیریم،این رمان دوباره بیان نفرت انسانی از سلطه پدر شبان مدیر مدرسه که مختاری کاملا آن را بسط داده است.
»گل سیاه 3891 شیرزاد حسن/چنانچه میبینم سلطهء زبان پدر حتی در زبان مادر هم نهادینه است و این موضوع از همان سال 3891 شیرزاد را با خود به درون دایرهیی برده است که با انتشار آخرین رمان او-مه بر فراز دره-معلوم میشود بیرون آمدن از آن برای او بسیار سخت است.
شیرزاد حسن در رمان«حصار»به اصول روایت توتم و تابو و سلطهء پدر از دیدگاه فروید میپردازد و اصولا کل رمان حصار همان روایت توتم و تابو است، با زبانی داستانیزه شده-پدر مقتدر چنان دیواری بین زنان و دختران و پسران خویش کشیده است، که بعد از کشته شدن پسر خود نیز دیوار از بین نمیرود و به گره و تابوهای مرتفعتر تبدیل میشود.
» (ص 821 آخرین جملهء رمان) شیرزاد حسن اگر در تلاش رهایی از این دایرهء محتوایی نباشد-چنانچه ذکر شد او قبلا در رمان «پهندشت آهوان»این موضوع را تا حد اعلا در زبان متبلور کرده است و به فرم نوین داستان و رمان کردی تبدیل کرده است-حرفی تازه برای گفتن در ادبیات داستانی نخواهد داشت.
در این رمان دیالوگها برای نشان دادن سلطه نهادینه/به صورت قصه در زبان مادربزرگ و خشونت در رفتار دیگران /به کار رفته است/در قرائت اول متأسفانه تنها این نوع از زبان روایتی ملاک ارزیابی قرار گرفته است/به نمونهء دیالوگهای همان بخش مراجعه شود."