چکیده:
از جمله مفاهیم پرمناقشه در علوم انسانی مفهوم «تمدن» است که در مورد آن کمتر توافقی میان اندیشمندان می توان یافت؛ چه در تعریف و چه در جهت گیری. ادبیات بسیاری در مورد «تمدن» تولید شده و هریک از زاویه ای خاص بدان پرداخته اند. برخی رو به گذشته دارند و تمدن را امری تاریخی می بینند. برخی حال را می نگرند و تمدن را همچون پروژه می انگارند. برخی چشم به آینده دارند و به فرجام تمدن می اندیشند؛ در این میان عد ه ای دل نگرانند و دهشت و بدفرجامی می بینند و عده ای دل خوش از غایت تمدن به تفرج مشغولند. هستند اندیشمندانی که در تعریف شان از تمدن صبغه ایدئولوژیک چشم نوازتر است. در این مقاله تلاش می کنیم با نگاهی اجمالی به دیدگاه های متعدد، مفهوم سازی متفاوتی از پروبلماتیک فرهنگ ـ تمدن ارائه دهیم و از منظری متفاوت به خوانش دیدگاه های تمدنی بپردازیم.
خلاصه ماشینی:
"اگر چه توانایی ابداع اشکال خصای اززندگی و شیوههای مرتبط با جهان در الگوهای تمدنی متفاوت خودش را آشکار میکند اماممکن است به مثابۀ قابلیت جهانی انسان در فرایند متمدن شدن تلقی شود.
اگر چه دورکیم در«تقسیم کار اجتماعی»(1369)دلیل کنار گذاشتن فرایند متمدن شدن از تحلیلهایش را ابهام اخلاقیاین مفهوم میداند و به طور تلویحی به آن میپردازد اما دورکیم در مقاله«تعین واقعیت اخلاقی»(1908)به تعریف کنتاز جامعهشناسی به مثابۀ علم تمدن نقل قول میکند.
تمدن و فقدان قدر مشترک به این جمله ویل دورانت کمی دقت کنیم:«در حالت کنونی که بزرگی اروپا رو به زوال میرودو در عین حال آسیا مشغول تجدید حیات است و خوب میتوان پیشبینی کرد که بزرگترینمسئله قرن بیستم قضیۀ تصادم میان شرق و غرب خواهد بود...
دیگر اینکه اگر چه هانتینگتون به بده-بستانمیان تمدنها اعتقاد دارد اما فرجام کار را جنگ تمدنها میداند و نه مراودۀ بین آنها که درنتیجه به طور تلویحی در این میانۀ خون و آتش،یکی خیر است و یکی شر و لا جرم با قضاوتیارزشی جنگ اخر الزمان ساخته میشود.
همچنان که ژاپن،روسیه،ترکیه و برخی کشورهای دیگر،از چندین قبل به تقلید از صنایع وآداب و رسوم ملل غرب پرداختهاند؛بدین ترتیب از منظر متفکران این دیدگاه همۀ فرهنگهادر جوامع مختلف ناگزیر متأثر از تمدن غالب عصر خواهند بود و نوعی وحدت فرهنگی را کهبه نحوی به وحدت دینی هم میانجامد برای اداره زندگی بشر در نظر میگیرند؛لذا در چنینبرداشتی،واژۀ تمدن در برابر واژگانی چون بربریت یا سبعیت قرار میگیرد(تیراکین،2001:287)."