خلاصه ماشینی:
"امروز دیگر نیازی نیست که یک هنرمند مانند (به تصویر صفحه مراجعه شود) اثری از خسرو خسروی الگوهای مدرنیستی طراحی و نقاشی کند تا ثابت کند که اثر مدرن پدید آورده است.
رعایت سنت هنری از سوی خلیلی فرد ستودنی است،اما یکی از معضلات آثار مبتنی بر قومیت و بومیگرایی آن است که ادبیات و شعر و درام هم که خواسته یا ناخواسته بخشی از پیشفرضهای فرهنگی ما را شکل میدهند با نقاشی درمیآمیزند، یا دست کم در لایههای زیرین سطح ظاهر و تجسمی،حضور ادبی خود را به رخ میکشند.
شکل اجرا و جزییاتی که بههرحال اثری از مهرداد محب علی(به تصویر صفحه مراجعه شود) سبک و سیاق فردی از آن توشه و مایه میگیرد، به هم شباهت پیدا میکنند و تکرار روایتها و انگیزههایی که هنرمند خود را ملزم به حراست از آن میداند،گوناگونی عرصههای هنر و مفاهیم سازندهء آن را مغفول نگه میدارد.
این شکل نقاشی کردن تا آنجا که پای حراست از نمادها و آیینها و فرهنگ یک خطه در میان باشد عیب و ایرادی ندارد و خود من هم پیشتر،در بحث از هنر هادی ضیاء الدینی ستایشگر آن بودهام،اما اشکال آنجاست که اگر پذیرش معیارهای قومی و قبیلهیی استوار بر امعان کافی و یک سلسله فرایندهای سنجشی نباشد، باعث محدود کردن نیروی ابداع و سیلان تخیل هنرمند خواهد شد.
محب علی خواسته یا ناخواسته بر این واقعیت انگشت میگذارد که آفرینش امروز بریکلاژی از تلاشهای گذشته است که به مرور زمان شکل نشانههای میثاق شده را به خود گرفتهاند و همانند واژگان یک متن قرائت میشوند."