چکیده:
جامعه ایران مانند هر جامعه بزرگ دیگری ترکیبی از نیروهای اجتماعی مختلف است که زیستن آنها در یک جامعه منوط به حفظ حداقلی از فضای اشتراک است؛ ازاینرو، ایماژی که نیروهای اصلی اجتماعی جامعه از رقیب خود عرضه میکنند، دارای اهمیت است، زیرا این تصور از دیگری، چشماندازها و چالشهای تفاهم در کشور را مشخص میکند. این مقاله با بهرهمندی از نظریههای باختین و باومن به فهمِ دیگری در سیاست ایران ـبا محوریت فضای مجازیـ میان دو جریان اصولگرایی و اصلاحطلبی پرداخته است.این مقاله از روش تحلیل مضمون استفاده میکند و گزیدهای از وبگاههای دو جناح را برای تحلیل انتخاب میکند. این مقاله تصور از «خود» و «دیگری» نزد اصولگرایان و اصلاحطلبان را با توجه به آنچه آنها در وبگاههایشان از «خود» و «دیگری» بازنمایی کردهاند، بررسی میکند. سرانجام، براساس مضمونهایی که از وبگاههای دو جناح یادشده استخراج شد، تصور آنها از هم نه برمبنای «فهم دیگری»، بلکه برمبنای «تحمل دیگری» بازنمایی شده است.
خلاصه ماشینی:
فهم دیگری در فضای مجازی؛مطالعه دو جناح سیاسی اصولگرا و اصلاحطلب وحید شالچی، سرکو رحیمی* دریافت: 28/12/1395 پذیرش: 14/09/1396 چکیده جامعه ایران مانند هر جامعه بزرگ دیگری ترکیبی از نیروهای اجتماعی مختلف است که زیستن آنها در یک جامعه منوط به حفظ حداقلی از فضای اشتراک است؛ ازاینرو، ایماژی که نیروهای اصلی اجتماعی جامعه از رقیب خود عرضه میکنند، دارای اهمیت است، زیرا این تصور از دیگری، چشماندازها و چالشهای تفاهم در کشور را مشخص میکند.
اصولگرایان از لحاظ سیاسی درون چهار مضمون کلی با عنوان «انقلابی»، «مقابله با نفوذ غرب»، «استکبارستیزی» و «ولایتمداری»، و از لحاظ مذهبی در قالب «پیرو اسلام ناب»، «تکلیفگرایی» و «پایبندی به مقدسات»، در تصور از خود قرار میگیرند؛ برای نمونه، در اینجا عبارتها و اظهاراتی که از وبگاههای یادشده برگرفته شدهاند و بهگونهای از دید ما نکتههای گویاتری در تصور از خود نزد جریان اصولگرایی تشخیص داده شدهاند را مطرح میکنیم: نیروهای انقلابی کسانی هستند که عشق به خدا و اسلام دارند و پای آرمانهای امام و انقلاب و رهبری ایستادهاند (سایت الف، 15/11/1394).
میتوان گفت، هرگاه یکی از این دو جناح بر مسند قدرت بوده است، فضا بهسوی تکگویی سوق یافته است؛ برای نمونه، در زمان اصلاحطلبان که تلاش برای استوار کردن اصول جامعۀ مدنی مطرح بود، اصولگرایان، در سایه قرار گرفتند و از سوی دیگر، بستری برای اجرای خواستههای اصلاحطلبان در جامعه فراهم نبود؛ به همین دلیل، همواره میان دو اقدام «انقلابیگری» و «اصلاحگری» که به «دوگانۀ ناکارآمد» تعبیر شدهاند (بنگرید به مشایخی، 1385، 33)، در وضعیت متناقضی قرار داشتهاند.