چکیده:
نظام تمایز گذاری و درجه بندی افراد در هر جامعه ای فراگیر و اجتناب ناپذیر است و معیارهای آن از جامعه ای به جامعه دیگر متفاوت است. از این رو این مقاله در پی آن است تا نشان دهد که شهروندان تهرانی در ارتباطات خود با دیگران چه موقع و چرا دست به مرزبندی می زنند؟، چه موقع و چگونه از این مرزها عبور می کنند؟، برای تعامل با یکدیگر و عبور از مرزهای فرهنگی از چه راهبردهایی استفاده می کنند و چنین راهبردهای ارتباطی دارای چه پیامدهایی هستند؟. یافته های این پژوهش مبتنی بر روش کیفی با استراتژی نظریه زمینه ای(Grounded Theory )است. حجم نمونه به روش نمونه گیری نظری و با لحاظ اعتباربخشی شامل 45 نفر می شد.برای گردآوری داده ها ازابزارهای متفاوت مثل مصاحبه،مشاهده، مشارکت وغیره استفاده گردید ولی تمرکز اصلی بر روی مصاحبه عمیق بود. به شیوه نسخه سیستماتیک(جی تی ام)نظریه زمینه یابی،یافته ها کدگذاری شدند و شرابط(علًی، زمینه ای و مداخله گر)، راهبردها و پیامدهای مربوط به مرزها و ترددهای فرهنگی در شهر تهران استخراج و تحلیل شده اند. مقوله هسته ای بدست آمده عبارت است از«مدیریت مرزها و ترددهای فرهنگی در لایه های هویتی به روش دیپلماسی ارتباطی».
خلاصه ماشینی:
مرزهای اجتماعیـفرهنگی در شهر تهران؛ بررسی شرایط، شیوه مدیریت، و پیامدها* محمود شهابی، محمدعلی قائمپور دریافت: 19/04/1396 پذیرش: 28/12/1396 چکیده نظام تمایزگذاری و درجهبندی افراد در هر جامعهای، فراگیر و گریزناپذیر است و معیارهای آن از جامعهای به جامعۀ دیگر، متفاوت است؛ ازاینرو، این مقاله در پی آن است تا نشان دهد که شهروندان تهرانی در ارتباطات خود با دیگران چه موقع و چرا دست به مرزبندی میزنند؟ چه موقع و چگونه از این مرزها عبور میکنند؟ برای تعامل با یکدیگر و عبور از مرزهای فرهنگی از چه راهبردهایی استفاده میکنند؟ و چنین راهبردهای ارتباطی چه پیامدهایی دارند؟ یافتههای این پژوهش مبتنی بر روش کیفی با راهبرد نظریه زمینهیابی است.
ک: آزادارمکی و شالچی، 1384؛ رسولی و بیبکآبادی، 1390؛ شهابی، 1386 و 1387)؛ ﻫ) رویارویی جامعۀ ایران با مدرنیته و شکلگیری لایۀ سوم هویت در کنار هویتهای باستانی و اسلامی و تشدید این رویارویی با تأثیرپذیری از بزرگترین تحول سیاسی معاصر ایران، یعنی انقلاب اسلامی (اشرفی، 1387) موجب شد که میان ارزشهای ایرانی، اسلامی، و غربی، کشمکش ایجاد شود و درنهایت، به شکلگیری هویتهای چندگانه یا بحران هویت برای کنشگران اجتماعی در جامعۀ ایران (رهبری، 1385؛ باباییفرد، 1392، 143) بینجامد؛ بنابراین، هویتها، ارزشهایی مانند طبقه و فرهنگ (برک، 1390، 8)، سن و جنس، دودمان و نسبت (کالهون، 1389، 18) و درمجموع، سبک زندگی (لامونت و مولنر، 2002) میتوانند سبب شکلگیری هویتهای جمعی و فردی فراوانی در هر جامعهای شوند.