چکیده:
نویسندۀ کتاب مکتب در فرایند تکامل، براساس محیط و فضای فکری خاص خود و تحتتأثیر مبانی و روشهای تاریخنگاری مدرن شروع به بازنویسی تاریخ شیعی کرده است که در این تاریخ کمتر حضور امور قدسی و شخصیتهای فرابشری دیده میشود. وی براساس اعتراف خود در این کتاب که خواسته بهعنوان مورخی آزاد، بدون پیشانگارههای کلامی در صدد نوشتن تاریخ تفکر شیعه باشد قصد دارد تا نشان دهد مکتب قویم شیعی در گذر تحولات سیاسی و اجتماعی دچار تحوّل و تطوّر عقیدتی شده و در این کتاب زندگی ذلّتباری را برای ائمۀ اطهار(ع) و شیعیانشان به تصویر کشیده است. این پژوهش که به روش توصیفی ـ تحلیلی با استقصای متن انجام شده، بر آن است تا با ادلّۀ عقلی و نقلی بیان کند، مبنایی که نویسنده به آن معتقد و پایههای نظریهاش را برآن بنا کرده است، مخدوش بوده و اینگونه تاریخنویسی فاصله و شکاف عمیقی با مبانی نظری اسلام شیعی داشته و این نوع نگرش خواسته یا ناخواسته به نوعی به تاریخنگاری سکولاریستی نزدیک شده است.
Author of the school book in the process of evolution; Based on its own environment and intellectual space and under the influence of the principles and methods of modern historiography, it has begun to rewrite Shiite history, in which the presence of sacred matters and superhuman figures is less seen; Based on his confession in this book that he wanted to be a free historian; Without theological preconceptions, he intends to write the history of Shiite thought in order to show; The strong Shiite school has undergone an ideological transformation in the course of political and social changes, and in this book, it has portrayed a life of humiliation for the pure Imams (as) and their Shiites. This research has been done by descriptive-analytical method by examining the text; It intends to express with rational and narrative arguments, the basis on which the author believes and the foundations of his theory are based; It is distorted and such historiography has a deep distance and gap with the theoretical foundations of Shiite Islam, and this kind of attitude, willingly or unwillingly, has somehow approached secularist historiography.
خلاصه ماشینی:
نقد دیدگاه ظاهراً نویسنده به جهت آنکه راه گریزی برایشان باز باشد از برخی واژگـان نارسـا و دوپهلـو در تحلیل های مهم استفاده میکند از جملۀ آن تعابیر «احقیت » است که هضم ناشدنی اسـت ، چراکه غالباً این تعبیر(اسم تفضیل ) را در جایی به کار میبرند که طرف مقابل هم بهـره ای از حقّ دارد، در کتب زیادی ازجمله شرح ابن عقیل درمورد به کار رفتن اسم تفضیل بیـان شـده که اسم تفضیل برای بیان برتری یک چیز نسبت به چیز دیگر یا بیـان کـم تـر و زیـادتر بـودن صفتی در یک فرد یا یک شیء نسبت به دیگری در جمله ذکر میشود (ابن عقیـل ، ١٤٠٤ق ، ج ٢ ، ص ١٧٥).
نقد دیدگاه باید بیان داشت اولاً، نشان دادن تعارض میان رجوع شیعیان به امـام (ع ) بـا اجتهـاد و اسـتدلال عقلانـی در میـان شـیعیان از سـوی نویسـنده را نمـیپـذیریم ، زیـرا ادعـای ایشـان اصـلاً بـا آموزه های دینی و مبانی نظری شیعی و شواهد تاریخی ما نمیسازد؛ و ثانیاً، آنکه مسـتندات ایشان گواه مطلب ادعایی ایشان نیست ، چراکه ایشان استدلال میکنـد کـه همـۀ سـؤالات و استفسارات باید به امام ارجاع داده شود، لذا جایی برای اجتهـاد و اسـتدلال عقلانـی نیسـت ؛ درصورتیکه باید گفت اثبات شـیء نفـی ماعـدا نمـیکنـد؛ چـون کـه در زمـان خـود ائمـۀ اطهار(ع ) پیروان مکتب اهل بیت از مبانی دینی ولایی در مقابل گـروه هـای منحـرف از مسـیر حق ، از عقاید غیراسلامی گرفته تا سایر عقایدی که ادعای اسلامیداشته اند، همواره بـا ادلـۀ (ع ) محکم مناظره و استدلال میکرده انـد؛ و همـین بهتـرین شـاهد بـر تشـویق ائمـۀ اطهـار بـه بحث های مناظره ای در این زمینه اسـت .