خلاصه ماشینی:
"گفتم که ایماژهای سوررئالیستی در آثار پیشینیان هم چهره نمایانده بود اما در آنجا مفهومی محدود داشت و برای اهداف خاص به کار گرفته میشد حال آنکه در آثار سوررئالیستها،آزادی تعبیر و تبیین غیرمنتظرهء ایماژها تا مرزهای بینظمی مطلق پیشمیرفت و اجرای نقاشی شکل تلاشی برای سامانبخشیدن به رابطهء سوررئالیسم با نقاشی چندان هم که تصور میشود روشن نیست و آنگونه که تاریخ هنر دربارهء تصویرکردن خودانگیختگیها و جهان رؤیاها تعریف و فرمولبندی کرده نمیتواند چیزی جز یک سادهاندیشی و سرهمبندی کردن باشد بیسامانی را به خود میگرفت.
سوررئالیستها میپنداشتند که خودانگیختگی و ضمیر ناخودآگاه کلید و مفتاح درهایی است که منظری باز و نو دربرابر هنر میگشاید اما در گرماگرم نظریهپردازیها خود از این واقعیت غافل ماندند که این قاعده و نظریه هرقدر هم که در ظاهر معتبر باشد و رسمی استوار را جلوه دهد، هرگز قادر نخواهد بود که مانع تکرار و جمود و بیجانی آثاری شود که پایدربند مکتب و مشربی خاص داشته باشند و دیدیم که سوررئالیسم،بعد از مکتب پیش رافائلیان،حسابگرانهترین،برنامهریزی شدهترین و آئینیترین مکتب نقاشی از آب درآمد.
اگرچه سوررئالیسم به عنوان یک جنبش هنری، پیش از درگذشت آندره برتون در سال 6691،رسما مرده بود اما برای هنرمندان دهههای 0691 و 07 میراثی گرانبها باقی گذاشت و هنوز بسیاری از نقاشان در سراسر جهان از سنتها و قواعدی که سوررئالیستها پایه گذاشتند پیروی میکنند.
John o'brien,The University of Chicago Press,1995 -Hughes,Robert,"The Shock ce the new, Art and the Century of Change",Thames and Hudson,London,1993 -Theories of Modem Art,ed."