خلاصه ماشینی:
"ایرانی:نگران ساینا نوروزی نگران،دم در خانه،کنار زنان بیکار همسایه نشستهام،چند بار گفتم جای دیگر خانه اجاره کنیم مرد!چهار راه نزدیک این خانه، بیقانون است و من هر روز نگران آمدن تو،با یک جفت دمپایی، در انتظار تو روی این پله مینشینم،با اینکه این خانه،خانهء من نیست ولی این پله جزیی از وجود من شده است.
واای گیو!چند بار گفتم جایی دیگر خانه اجاره کنیم؟اما تو هرگز به من گوش نمیدهی،میگویی مگر جایی دیگر هم وجود دارد،همه جا همین رنگ است و من نقاشی میکنم و جایی را میکشم که در آن خانه،نزدیک چهارراه نیست،چهارراه بیقانون نیست،زن در آن خانه نگران نیست،خانه پله ندارد،زن بیکار همسایه ندارد،تو رأس ساعت هشت عصر از چهارراه عبور نمیکنی و من ضربان قلبم را هر شب نمیشنوم و تو مجبور نیستی تمام کوچه را بدوی چون گریه و شیون من کوچه را پرکرده است و زنان بیکار همسایه،بهم چسبیدهاند و در مورد ما حرف میزنند و میگویند چه همسایههای عجیبی!چه زن عجیبی!"