Abstract:
جغرافیا در معنای کلاسیک خود به عنوان علمی که یکی از وجوه آن مکان نامی و مکان یابی است با علم تاریخ و دانش نسب شناسی ارتباط و پیوندی دیرینه داشته است. در جغرافیای سنتی به ویژه در جهان اسلام برای درک بهتر مسائل تاریخی، سیاسی و نسبشناسی و شرح مناسبات میان قبایل، آشنایی با محل استقرار آن ها و ارتباط شان با سرزمینهای اطراف بسیار اهمیت داشت. از این رو عنصر مکان از دیرباز مورد توجه مورخان مسلمان قرار گرفت و شناخت سرزمین های مختلف و اقوام و قبایل ساکن در آن ها، برای توصیف و تحلیل بهتر تحولات تاریخی کم کم به امری ضروری مبدل گشت. یکی از مورخان کمتر شناخته شده در تمدن اسلامی که به نظر در علم نسبشناسی و جغرافیا از سرآمدان عصر خود بوده، هشام بن محمد کلبی است. وی در اواخر قرن دوم هجری آثاری در زمینه جغرافیا به رشته تحریر درآورد و مباحثی را نیز درباره ماهیت و اهمیت علم جغرافیا در نوشته هایش مطرح کرد. برخی از خاورشناسان با تکیه بیش از حد معمول بر تاثیر آثار جغرافیایی یونان در تمدن اسلامی، خواسته یا ناخواسته اصالت جغرافیای بومی در دارالاسلام را بسیار ناچیز و کمرنگ قلمداد کرده اند. با این حال تامل در آثار جغرافیایی هشام کلبی نشان می دهد این شخصیت نقشی بنیادین در شکلگیری دانش جغرافیا در فرهنگ و تمدن اسلامی داشته است و شاید بتوان گفت همعرض تمدن های همجوار مسلمانان و آثار مکتوب آنان در زمینه تشکیل و تکامل دانش جغرافیا موثر بوده است. پژوهش حاضر درصدد واکاوی ابعاد این مسئله مهم و اساسی است. از این رو سوال اصلی پژوهش ناظر بر واکاوی نقش و همچنین روش و بینش و حوزه و گستره آثار هشام کلبی در دانش جغرافیاست. به نظر می رسد هشام کلبی به دلیل تحقیقات گسترده در علوم نسب شناسی و فتوح نگاری به اهمیت جغرافیا پی برده و تلاش کرده است با اندوخته های خود پایههای اولیه علم جغرافیا را در جهان اسلام بنیان گذارد. او همچنین در جغرافیانگاری سبکی مخصوص به خود داشته و در شاخه های متعددی از
جغرافیا آراء و اندیشه های قابل توجهی ارائه داده است. روش این پژوهش توصیفی تبیینی و مبتنی بر شیوه کتابخانهای در گردآوری دادههاست.
Machine summary:
قرآن در آیه 97 سوره انعام همین معنا را مدنظر قرار داده و می گوید«هو الذي جعل لکم النجوم لتهتدوا بها في ظلمات البر والبحر»قرآن کریم در چندین موضع مختلف انگاره های جغرافیایی و کیهان شناسی را تشریح و تبیین می کند که با مفاهیم کهن این علم در نزد بابلیان، ایرانیان، یونانیان و روایات مقدس مسیحیان و تلمود یهودیان شباهت های زیادی دارد(قرچانلو،1380 :12) به این ترتیب موضوعات جغرافيايي کم کم توجه نویسندگان مسلمان که به زبان عربی می نوشتند را به خود جلب کرد و آن ها به جغرافيا، تاريخ و باستان شناسي عربستان علاقه نشان دادند و به مطالعه درباره این موضوعات پرداختند.
3. نقش هشام در دانش جغرافیای اسلامی با توجه به آراء و گزارش های متعدد جغرافیایی که از آثار هشام کلبی به دست رسیده است می توان گفت این شخصیت نقش دانش جغرافیا را در پیوند میان تاریخ و دانش نسب شناسی و فتوح نگاری بسیار حائز اهمیت و پررنگ می دانسته است.
از آنجا که کمتر نویسنده مسلمانی این حجم آثار درباره مباحث جغرافیایی را در قرن دوم اسلامی به نگارش درآورده و همچنین به این دلیل اینکه هشام کلبی در موضوعات مختلف و متنوعی با توجه به ضرورت های گوناگون به ارائه آراء و نظریات جغرافیایی خود پرداخته است، می توان او را نخستین چهره برجسته مسلمانان در زمینه جغرافیا قلمداد کرد، که کهن ترین نوشته های شناخته شده در موضوعات مختلف جغرافیا در آثارش قابل پیگیری و ریشه یابی است.