خلاصه ماشینی:
"وقتی حس میکنید داستانهای خاص را میتوانید در چند قالب ادبی بیان کنید،کدام قالب را ارجح میدانید؟ قالبهای من مانند زبانم که دوست دارم از آنها به صفت تشخیص یاد کنم به یکدیگر غبطه میخورند و اگر به یکی روی خوش نشان دهم او را ترجیح دهم،شاید از من بگریزند،یا دفعه بعد که سراغشان میروم از من روبرگردانند.
با توجه به اینکه هر دو متن دربارهء خیانت و اعتماد در لحظههای انتقال تاریخی است،گفتوگوهای رمان اعتماد با سبک و سیاق مرگ و دوشیزه چهقدر همخوانی دارد؟ اولا خوشحالم که برخی از کتابهای من به فارسی منتشر شده و من آن زبان را نمیدانم.
وقتی به اعتماد نگاه میکنم دوست دارم سر کار گذاشتن خواننده را ببینم،سر کار گذاشتن از وجه مثبت آنکه از لذات ادبیات است.
در رمان امنیت که نوولت است و دربارهء وقایع پس از یازده سپتامبر اورلاندو قهرمان داستان که از اقدامات امنیتی کلافه شده با زبان اسپانیایی به اسامه بنلادن فحش میدهد.
شما منتقد هم هستید،کار نقد چهقدر بر ارزیابی ادبیات خلاقه خودتان تأثیر دارد؟آیا آن را به کل فعالیتی مجزا میدانید؟آیا آثار خودتان را هم از منظر (به تصویر صفحه مراجعه شود) منتقد بررسی کردهاید؟ سعی میکنم وقتی مینویسم صدای منتقد را کنار بگذارم،بیتردید از نظر فکری و ذهنی بار سنگینی بر دوشم میگذارد و مرا نسبت به آنچه در اطرافم میگذرد زیادی هشیار میسازد.
رمان«باران تند» استثناست که در آن همهء کارهای منتشر شده و منتشر نشدهام را در مقالهای دربارهء زندگی دو زبانهام گردآوردهام که نود و پنج درصد پانویسهای متنی کمحجم را تشکیل میدهد و به من دادهاند تا دربارهاش نظر دهم اما آن کتاب در واقع نقد داستان است."