چکیده:
هدف پژوهش حاضر بررسی رابطه اضطراب صفت پدر و مادر و ادراک فرزندان از شیوههای فرزندپروری والدینشان با اضطراب فرزندان بود. این پژوهش از نوع مطالعات همبستگی است. بدین منظور 100 نفر از دانشجویان بومی دانشگاه آزاد اسلامی و دولتی تبریز (50 دختر و 50 پسر) و والدین آنها به روش نمونهگیری داوطلبانه انتخاب شد. به این دلیل از دانشجویان بومی استفاده شد که والدینشان بتوانند پرسشنامهها را تکمیل کنند. برای اندازهگیری اضطراب والدین و فرزندان از سیاهه اضطراب صفت حالت (STAI؛ اسپیلبرگر، گورساچ و لاشن،1970) و برای سنجش ادراک فرزندان از شیوههای فرزندپروری والدین از سیاهه گزارش فرزندان از رفتارفرزندپروری (CRPBI؛ شیفر، 1965) استفاده شد. دادهها با روش همبستگی و رگرسیون چندگانه تحلیل شد. نتایج نشان دادند که بین اضطراب والدین و اضطراب فرزندان رابطه مثبت معنیداری وجود دارد. همچنین رابطه بین ادراک شیوههای فرزندپروری و اضطراب فرزندان معنیدار بود. به نحوی که بین ادراک پذیرش و ادراک کنترل بیش از حد والدین با اضطراب فرزندان، به ترتیب، رابطه منفی و مثبت وجود داشت. براساس این نتایج میتوان گفت که اضطراب بالای والدین و برداشت فرزندان از روشهای فرزندپروری آنها، نقش مهمی در اضطراب فرزندان دارد. بنابراین، میتوان با آموزش صحیح فرزندپروری به والدین و کاهش اضطراب آنها، از میزان اضطراب فرزندان و آثار مخرب آن کاست.
خلاصه ماشینی:
"بررسی پیشینه تحقیقات مربوط به رابطه رفتار والدینی و اضطراب فرزندان، و همچنین مطالعاتی که ادراک فرزندپروری در فرزندان دچار اختلالات اضطرابی را بررسی کردهاند، نشان میدهد که بیشتر این مطالعات بر روی کودکان انجام شده است.
همچنین در تحقیقات، این مورد بررسی نشده است که از بین اضطراب پدر و مادر و ادراکات فرزندان درمورد رفتارهای فرزندپروری در ابعاد پذیرش و کنترل، کدام یک نقش بیشتری در اضطراب فرزندان دارد؟ لذا این پژوهش، با استناد به تعریف ریتمن و آسف (2010)، در نظر دارد ادراک فرزندان از شیوههای فرزندپروری والدین و نقش اضطراب صفت هر دوی والدین را در اضطراب جوانان دانشگاهی بررسی نماید.
به منظور بررسی رابطه متغیرهای مورد مطالعه در این پژوهش از ضریب همبستگی پیرسون و برای تعیین نقش ادراک فرزندان از شیوههای Greene Hogan فرزندپروری والدین و اضطراب صفت پدر و مادر در اضطراب دانشجویان از رگرسیون چندگانه استفاده شد.
همچنین رابطه معنیداری بین اضطراب فرزندان و ادراک آنها از میزان کنترل مادر و پدرشان به دست آمد، که این یافته با تحقیقات قبلی (دوماس و لفرنیره ، 1993؛ ریتمن و آسف، 2010؛ سیگیولند، کندال و استینبرگ، 1996) همسو است.
با توجه به یافتههای این تحقیق و تحقیقات پیشین میتوان بیان کرد که اضطراب مادر و پدر، و شیوههای فرزندپروری کنترل کننده هر دوی والدین و عدم پذیرش فرزندان از سوی هر دوی آنها، تأثیرات مخرب روانی بهسزایی بر روی فرزندان هم در دوره کودکی و هم در دوره نوجوانی و جوانی دارد."