چکیده:
هدف پژوهش حاضر، شناسایی شاخصهای اهداف مطلوب دروس رشتههای علوم انسانی دانشگاهها و میزان توجه به آنهاست. در این پژوهش، از طرح ترکیبی و از نوع اکتشافی متوالی استفاده شد. در بخش کیفی، روش پدیدارشناسی و در بخش کمّی، روش توصیفی - پیمایشی به کار رفت. در بخش کیفی با 20 متخصص و از اعضای هیئتعلمی دانشگاههای کشور و اهل نظر در حوزة اهداف و برنامة درسی، مصاحبة نیمهساختاریافته به عمل آمد. ابزار جمعآوری دادههای پژوهش مصاحبة نیمهساختاریافته و پرسشنامة مستخرج از بخش کیفی بود. جامعة آماری بخش کمّی دانشجویان کارشناسی دانشگاهها بودند که به روش خوشهای چندمرحلهای، 360 نفر انتخاب شدند. برای تعیین روایی سؤالهای مصاحبه و پرسشنامه از روایی صوری و محتوایی و برای برآورد پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تحلیل دادههای پژوهش در بخش کیفی از روش ساختاری و تفسیری و در بخش کمّی از آمار توصیفی و استنباطی بهره گرفته شد. طبق یافتههای کیفی پژوهش ده شاخص را مصاحبهشوندگان مهمترین شاخصهای اهداف دانستند. طبق یافتههای کمّی میانگین عمل به شاخصهای اهداف برای دروس رشتههای علوم انسانی دانشگاهها نامطلوب بوده، به توجه بیشتری نیاز دارد.
The present study is aimed towards identification the indices of desirable goals with regard to the Humanity Courses for universities and the extent to which these indices are taken into consideration. In the present study, exploratory mixed-methods research was used. In the quantitative section, Phenomenology method and in the quantitative section, a descriptive-survey method was employed. For the qualitative section, we administered quasi-structured interviews with 20 distinguished and qualified experts and faculty members of universities having their expertise in curriculum and goals. Also, 360 of the students of universities comprised the quantitative statistical population. This number of participants was selected using multistage cluster sampling method. To examine the reliability of interview questions and questionnaires, we recruited formal and content reliability. And, we used Cronbach's alpha coefficients to evaluate the validity of our questionnaires. We also employed in the qualitative analysis, the structural and interpretative method was administered in the quantitative analysis, descriptive and inferential statistics was also used to assess the data. The results indicated that the interviewees outlined ten indices as the salient indices of goals and it can be argued that the recognized indices can be used to assess and revise the goals of courses in different majors of the humanities. The quantitative findings also indicated that the range and degree of attention to the goal indices seem to be less than desirable which seem to require far more significant attention.
خلاصه ماشینی:
از دیدگاه ملکی (١٣٩٢) اصول حاکم بر تعیین اهداف برنامه درسی عبـارت انـد از: ١) دارای سطوح هدف های غایی، مقاصد آموزشی و هدف های کلی آموزشـی بـوده تـا کـه هـر سطح از سطح بالاتر از خود تحلیل و اخذ شود؛ ٢) متناسب بـا شـرایط و امکانـات جامعـه و بـا توجه به نیازهای آن تعیین شوند؛ ٣) تغییرپذیر باشند؛ ٤) با شـرایط و امکانـات یادگیرنـدگان هماهنگ بوده ، با توجه به نیازهای آتی و آنی آنان تعیین گردند؛ ٥) به صورت جامع تعیـین شوند، یعنی ناظر بر جنبه های بدنی، عقلانی، عواطفی، اجتماعی و معنوی فـرد باشـند؛ ٦) بـه تفاوت های فردی دانش آموزان توجـه گـردد؛ ٧) بـه سـاختار دانـش توجـه و از نظریـه هـای متخصصان مواد درسـی اسـتفاده شـود؛ ٨) بـرای اسـتفادة صـحیح از هـدف هـا و طراحـی و برنامه ریزی عناصر دیگر برنامۀ درسی، اهداف آموزشـی در سـه حیطـۀ شـناختی، عـاطفی و روانی ـ حرکتی تعیین گردند، گرچه نباید موجـب غفلـت برنامـه ریـزان از ابعـاد و نیازهـای فطری و اساسی انسان که در قالب الفاظ «عاطفی» و «روان حرکتـی» نمـیگنجـد شـوند؛ ٩) برای تصریح عملکرد باشند؛ ١٠) تنها با انجـام دادن فعالیـت هـا در محـیط یـادگیری تحقـق نیابند، زیرا در تعیین و تحقق هدف ها باید بین مدرسـه و عوامـل بیـرون از محـیط یـادگیری ارتباط و هماهنگی وجود داشته باشد؛ و ١١) با توجه به زمان حال و آینده تعیین گردند.