Abstract:
استعاره به عنوان یکی از وجوه زیباشناختی کلام، بهویژه در اثر ادبی مانند قرآنکریم، همواره مورد توجه اهل فن و ادب واقع شدهاست و یکی از پرکاربردترین وجوه بلاغی به حساب میآید. برگردان استعاره، در نگاه برخی افراد چنان ناممکن مینماید که گویی امری ناشدنی است. البته نظریهپردازان بزرگی چون نیومارک، تعریف دقیقی برای ترجمة استعاره پیشنهاد کردهاند که امروزه کاربست آن را از سوی مترجمان مختلف، بهویژه در علوم دینی شاهد هستیم. در این جستار، پس از نگاهی گذرا به تعریف کلی استعاره و بیان ساختارها و چارچوبهایی که نیومارک برای ترجمة استعاره پیشنهاد میکند، به بررسی مقایسهای سبک ترجمة فولادوند و حلبی از استعارههای جزء یک قرآن کریم میپردازیم. هدف از این مقاله آن است که جهانبینی جدیدی از ترجمة استعاره را پیش روی مخاطب خود بگشاید. روشی که در مقاله اتخاذ شده، بر آن است که از رهگذر تفاسیر مختلف به بررسی سبک ترجمة دو مترجم مذکور پرداخته، در پایان نیز شرح داده خواهد شد که دو مترجم از کدام چارچوب نظری بیشتر بهره گرفتهاند و دلیل بسامد بالا یا پایین برخی از این چارچوبها در کار دو مترجم چیست. هرچند در ترجمههای قدیم، پایبندی مترجم به بازتولید برای حفظ زبان مبدأ نمود دارد، اما امروزه از شیوههای مختلفی برای ترجمة استعاره استفاده میشود که هر یک هدفی خاص را دنبال میکند.
Metaphor as one of the aesthetic aspects of the language, especially in literary works such as the Qur'an, has always been noticed between the proponent fan and literary, and one of the most widely used rhetorical aspect. The conversion of metaphor seems to be impossible in the eyes of some people, which is unlikely. Of course, such great theoreticians as Newark has proposed a precise definition of the translation of metaphor, which today is used by various translators, especially religious sciences. In this essay, after a quick look at the general definition of metaphor and the expression of the structures and frameworks that Newmark proposes for the translation of the metaphor, we look at the comparison of the translation style of the Foladvand and the Halabi of the metaphors of the part one of Quran. The purpose of this paper is to open up a new ideology of metaphorical translation to advance its audience. The method we have adopted in this article is to examine, through various interpretations, the style of the translation of the two abovementioned translators and, finally, to statistically state which translators are using the most theoretical framework and the reason for the high or low frequency of some What are these frameworks in the work of two translators? Although in the old translations we saw the interpreter's commitment to reproduction to preserve the source language, today there are various ways to translate the metaphor into which each particular goal is pursued.
Machine summary:
سبک ترجمۀ استعارات فولادوند و حلبي بر اساس راهکارهاي ترجمۀ استعارة نيومارک (مطالعۀ موردي جزء اول قرآن کريم ) ١ـسجاداحمدي ،٢ـحسين گلي ١ـ کارشناسي ارشد زبان و ادبيات عربي دانشگاه بوعليسينا، همدان ، ايران ٢ـ استاديار زبان و ادبيات عربي دانشگاه اراک، اراک، ايران (تاريخ دريافت : ١٣٩٧/٠٧/١٨؛ تاريخ پذيرش : ١٣٩٨/٠٤/١٠) چکيده استعاره به عنوان يکي از وجوه زيباشناختي کلام ، به ويژه در اثر ادبي مانند قرآن کريم ، همواره مـورد توجه اهل فن و ادب واقع شده است و يکي از پرکاربردترين وجوه بلاغي به حسـاب مـيآيـد.
هرچند در مقالات مذکور، منحصرا به استعاره و مفهوم آن در قرآن پرداختـه شـده ، امـا پژوهش تطبيقي مبتني بر روشهاي ترجمۀ استعاره منطبق بـر نظريـۀ دانشـمندان معاصـر بـراي تبيين تفاوت و تمايز سبک مترجمان در برگردان استعاره يافت نشد، مگر مقاله اي بـا عنـوان «مقايسۀ ترجمه هاي استعاره هاي قرآن کريم در ترجمۀ ميبدي و فولادونـد» کـه بـه صـورت تطبيقي به بررسي کار دو مترجم پرداخته شده است .
هر دو مترجم در ترجمۀ اين آيه از اصل اول از اصول هفت گانۀ نيومارک بهره جسته اند و به خوبي توانسته اند استعاره را در زبان مقصد حفظ کنند؛ چراکه فـروختن آيـات در زبـان فارسي شکل استعاري دارد و چنين بياني بر تأکيد کلام تأثير زيادي داشته است .
ايـن خـود نشـانگر آن اسـت کـه در سـبک ترجمـۀ فولادوند در اين آيه ، توجه به زبان مبـدأ و مسـئلۀ امانتـداري بـراي متـرجم مهـم اسـت ، امـا مترجم حلبي نمي تواند استعاره را به زبـان مقصـد منتقـل کنـد.