چکیده:
هدف اصلی این پژوهش، نقد و بررسی دلالت های تربیتی در- جهان- هستن از دیدگاه هایدگر می باشد. برای دستیابی به این هدف از روش پژوهش فلسفی بهره گرفته شد. بدین ترتیب، نخست به در- هستن و جهانیت جهان از منظر هایدگر پرداخته شد، سپس ابزار و نحوه دسترسی به این جهان و اشیاء و دلالت های تربیتی آن مورد بررسی قرار گرفت. در ادامه، به منظور پرداختن به خودی که با در- جهان- هستن بنا می شود، مکان مندی و تاریخ مندی دازاین و داسمن مورد مداقه قرار گرفت. در پایان ضمن ترسیم الگوی تعلیم و تربیت از منظر هایدگر و نقد دیدگاه های او، امکان گفتگوی دین و تفکر او بررسی شد و الگوی مینوی تعلیم و تربیت ارائه شد. در این الگو خداوند مبدا، آفریننده و کارگردان جهان و دازاین تاریخ مند است و خداوند به واسطه رسولان خود در برهه های زمانی مختلف، هنجارهای حاکم بر جوامع بشری را تغییر داده است. غایت تعلیم و تربیت در این دیدگاه نیز دازاین اصیلی است که رو به سوی پروردگار دارد و علاوه بر بررسی مدام افکار، اعمال و رفتارهای خویش که سبب اصلاح آن ها و حرکت رو به جلوی جامعه خویش است، در برابر کارگردان صحنه نیز مسئول و پاسخگو می باشد.
Heidegger in “Being and Time” analysed Dasein’s existential for questioning about Being. In this research studied the most fundamental existential، i.e. Being- in- the- world on Heidegger’s view. For this purpose، first paid to being- in and worldliness، and then studied tools for accessing to the world and its implication in education. After that in order to paying to the self based on being- in- the- world، considered Dasein’s and Dasman’s spatiality and historicity. At the end educational model designed on Heidegger’s view، criticized and studied the possibility of dialogues between religious and Heidegger’s thought; and proposed Minavi model in education. In this model God is creator and director of the world and historical Dasein، and changes the norms of human societies in periods of time. The goal of this education is bringing up authentic Dasein who believes in God، always examines its thought and behaviours to modify and improve its society. This Dasein is responsible to the world’s director too.
خلاصه ماشینی:
هایـدگر دازایـن را تنهـا هستنده ای میداند که در- هستن به آن تعلق دارد؛ زیرا تنها آدمی است که عادت داشتن ، مـأنوس بـودن و مراقبت از چیزی برایش معنی دارد و میتواند آنچه با آن انس و عـادت دارد را مـورد سـؤال قـرار دهـد و هستی اش را بر مبنای این ها که جهانش را شکل میدهند، بنیان نهد )١٩٩٦ ,Heidegger).
جهانیت جهان و تعلیم و تربیت هایدگر معتقد است تنها دازاین جهان دارد و اشیاء فرا- دستی ١ مانند میزها و صندلیها فاقـد جهـان هستند؛ هرچند او تصدیق میکند که دازاین میتواند به همان طریقـی کـه میزهـا و صـندلیها را بـه عنـوان موجوداتی در مکان درک میکند، خودش را نیز «فرا- دسـتی» دریابـد )٧٣ .
مکان ، زمان و تعلیم و تربیت چنانکه ملاحظه شد، هایدگر سه نوع هستی را از یکـدیگر جـدا میدانـد: ١) هسـتی هسـتنده درون جهانی (در دست بودگی) که در وهله اول با آن مواجه میشویم ؛ ٢) هسـتی هسـتنده (فرادسـت بودگی) بـه واسطه هستنده دردستی، یافتنی و تعیین پذیر میشود؛ و ٣) هستی دازاین که یک تعـین اگزیستانسـیال در- جهان - هستن است (١١٨ .
مکان مندی دازاین در دیدگاه هایدگر به زعم هایدگر سمت گیری هستی شناختی بنیادی دکارت به سمت هستی به مثابه فرادسـت بودگی دائم که شناخت ریاضی برای درک آن لازم بود، سبب شد که او تغییر جهت پیامدهای هستی شناسی سنتی به فیزیک ریاضی مدرن و شالوده های استعلایی آن را به انجام برساند، اما او بر این باور است که ایـن ایـده هستی به عنوان فرادست بودگی دائم مانع از آن شد که از حیث اونتولوژیکی رفتارهـای دازایـن بـه نحـوی مناسب دیده شود )١٣١ -١٢٩ .