چکیده:
هدف از انجام این تحقیق ارائه الگویی جهت همراستایی استراتژیهای کسب وکار با استراتژی های مدیریت دانش می باشد. روش تحقیق از منظر هدف کاربردی و از نطر ماهیت گردآوری دادهها توصیفی پیمایشی است.جامعه آماری این تحقیق کلیه کارکنان رسمی و قراردادی شاغل به کار در شرکتهای سایپا و پژوهشگاه نیرو در مجموع به تعداد800 نفر میباشد. با استفاده از جدول مورگان و کرجسی تعداد 260 نفر بعنوان نمونه تعیین و به روش تصادفی انتخاب شدند. به منظور گردآوری اطلاعات از پرسشنامه استفاده شده است. سوالات پرسشنامه، حاوی متغیرهای دانش ضمنی، دانش صریح، استراتژی شخصی سازی، کدگذاری، استراتژی تمایز و رهبری هزینه می باشد. برای سنجش پایایی پرسشنامه از روش آلفای کرونباخ، استفاده شده است. به منظور تجزیه و تحلیل دادهها از روشهای آمار توصیفی و آمار استنباطی، آزمون همبستگی و مدلیابی معادلات ساختاری به کمک نرم افزارهای Amos21, SPSS18 استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از این است که بین استراتژی مدیریت دانش و استراتژی کسب وکار رابطه معناداری وجود دارد.
The purpose of this research is to provide a model for aligning business strategies with knowledge management strategies. The research method is a descriptive survey from the point of view of practical purpose and in view of the nature of data collection. The statistical population of the study consisted of all formal and contract staff employed in Saipa companies and Niroo research institute in total of 800 persons. Using Morgan table and Krejcie number of 260 individuals were selected and randomly selected. A questionnaire was used to collect the data. Questionnaire questions include subject variables, explicit knowledge, personalization strategy, coding, differentiation strategy, and cost leadership. Cronbach's alpha method was used to measure the reliability of the questionnaire. Descriptive and inferential statistics, correlation test and structural equation modeling were used for data analysis using Amos21 and SPSS18 software. The results of this study indicate that there is a meaningful relationship between knowledge management strategy and business strategy.
خلاصه ماشینی:
نتایج حاصل از این پژوهش حاکی از این است که بین استراتژی مدیریت دانش و استراتژی کسب وکار رابطه معناداری وجود دارد.
بنابراین هدف از انجام این پژوهش ارائه الگویی جهت همراستایی بین استراتژی های کسب وکار با استراتژی های مدیریت دانش به عنوان عاملی مهم ، در موفقیت سازمان ها می باشد که در مطالعات و پژوهش های انجام شده قبلی مورد غفلت واقع شده است .
٤٥١ جدول ٦-نتایج برازش مدل ساختاری رابطه استراتژی مدیریت دانش و استراتژی کسب وکار (رجوع شود به تصویر صفحه) نمودار١- مدل معادلات ساختاری رابطه استراتژی مدیریت دانش و استراتژی کسب وکار بحث و نتیجه گیری نتایج بدست آمده حاکی از این است که بین دانش ضمنی و استراتژی تمایز رابطه معنی داری وجود دارد بنابراین سازمان هایی که از استراتژی تمایز استفاده می کنند باید از کارکنانی که دارای خلاقیت بالا و ایده های نو هستند، حمایت کنند تا بتوانند در محیط کسب وکار به رقابت بپردازد.
پیشنهادهای تحقیق سازمان هایی که از استراتژی رهبری هزینه استفاده می کنند باید از طریق سیستم های اطلاعات رایانه ای ، مستندات و مدارک سازمانی نسبت به ثبت و گزینش دانش صریح و تسهیم آن در بین کارکنان استفاده نمایند.
H. (2005), ‘‘Catching the chameleon: understanding the elusive term ‘knowledge’’’, Journal of Knowledge Management, Vol. 9 No. 2, pp.
International Journal of Productivity and Performance Management Vol. 60 No. 3, Pp. 222-251.
(2009), ‘‘Antecedents of knowledge sharing in communities of practice’’, Journal ofKnowledge Management, Vol. 13 No. 3, pp.