چکیده:
هدف اصلی این مقاله، بررسی فاصله گرفتن نظامهای آموزشی از هدف تعالی خویشتن و خودمختاری از دیدگاه فوکو میباشد. برای دستیابی به این هدف از روش تحلیل مفهومی و استنتاجی بهره گرفته شد. بنابر نتایج به دست آمده، مهمترین تمایزهای خویشتن اصیل با خویشتن کاذب در حال تحول و انعطاف است. درحالیکه خویشتن اصیل، همواره پروژهای در حال تکامل و ناقص است، خویشتن کاذب، امری تمامشده و صلب است. همچنین خویشتن اصیل، نسبتی فعال با شبکههای قدرت دارد. علاوه بر این، نوع آگاهی گفتمانی خویشتن اصیل میتواند او را فراتر از حدود دانشی- فرهنگی زمانش ببرد. الزامات دستیابی به این خویشتن اصیل در فعالیتهای تربیتی شامل مواردی مانند مسئلهآفرینی و نقد ساختشکنانه مداوم، توجه به احساسات فردی، آگاهیهای گفتمانی و حقیقتطلبی و حقیقتگویی است. لذا، دستاندرکاران و ذینفعان تربیت میبایست هستههای مقاومت خویش را در برابر ارزیابیهای بیرونی و نظامهای هنجارساز شکل دهند تا از استحاله خویشتن اصیل به خود کاذب جلوگیری کنند.
The research’s aim is examining going the distance of the educational system from the aim of authority and self-creation upon Foucault’s view. We applied conceptucal analysis and deductive method for attaining to the goals. Regarding attained findings the most important distinction between the original self and the false self is in flexibility and transformation. While, the original self is always an incomplete project. The false self is dead and rigid. There is also an original self that has an active relationship with power networks. In addition, the kind of discursive consciousness of original self can take someone beyond the knowledge-cultural boundaries of his time. The requirements for achieving this original self in educational activities include issues of creativity and persistent critique, attention to individual emotions, discursive awareness, and truthfulness. Also, authorities in the field of education should increase their resistance against external evaluations and normative systems to prevent the transformation of their original self into false self.
خلاصه ماشینی:
همچنين تأثيرپذيري نظام هاي تربيتي از تربيت حرفه اي و جهت گيري آن ها به سمت تربيت نيروي کار باعث شده تا هدف هاي جديدي مانند انسان اقتصادي يا کارآفرين رقابتي (٢٠١٨ ,Mirzamohammadi &Mohammadi, Bagheri, Talkhabi ) براي اين نظام ها تعريف شوند و پيرو آن ، نوعي از «خود» در حال شکل گيري باشد که درنهايت بتواند تبديل به نيرويي مؤثر براي توليد و پذيراي انضباط اجتماعي شود.
در واقع ، در اين مطالعه با تمرکز بر مفهوم «خود» و مؤلفه هاي آن تلاش ميشود تا با تحليل مسئله از منظر فوکو، نشان داده شود که در تاريخ انديشه انساني در دهه هاي اخير دو نوع ويراست از «خود» انساني قابل رديابي است و نظام تربيت با برساختن ويراستي کاذب از آن ، افراد را از خويشتن اصيل خويش دور ساخته است .
اما اين نوع پرداختن به سوژه و روش هاي مختلف برساخته شدن وي در طول تاريخ در انواع روابط معنايي، اقتصادي و قدرتي، غايت پروژه فوکويي نبوده ، بلکه در پس آن قدرت و حقيقت ، نوعي دغدغه رهايي بخشي نهفته است ؛ دغدغه اي که فوکو، خود، در مصاحبه با مارتين ١(١٩٨٨ ,Foucault) آن را به عنوان حقيقتي مطرح ميکند که از دسترس قدرت و صاحبان آن به دور است و همواره دور خواهد ماند.
(1996) Michel Foucault: Personal Autonomy and Education, Dordrecht: Kluwer Academic Publishers.