چکیده:
این پژوهش با هدف شناسایی و مقایسه سبک های تصمیم گیری خرید مصرف کنندگان در میان بانوان شاغل و غیر شاغل ساکن در شهر تهران انجام شد. این تحقیق با الگوگیری از مدل "سبک های تصمیم گیری خرید مصرف کننده اسپرولز و کندل(1986) " صورت پذیرفته است. اگرچه این مدل یکی از معتبرترین و پرکاربردترین مدل های موجود در حوزه تصمیم گیری مصرف کننده بوده و در بسیاری از کشورها نیز مورد آزمون قرار گرفته است اما همواره با انتقاداتی همراه بوده است. بر این اساس در سالهای اخیر، محققان به بهبود و روزآمدسازی این مدل پرداختند. در این پژوهش نیز تلاش شده است تا با استفاده از آخرین تغییرات در طراحی پرسشنامه سنجش سبک های تصمیم گیری خرید و با بهره گیری از نظر اساتید خبره در حوزه بازاریابی و تنی چند از مصرف کنندگان، به طراحی مجدد و بومی سازی ابزار گردآوری داده پرداخته شود. جامعه آماری مورد نظر به دو گروه بانوان شاغل و غیر شاغل ساکن در شهر تهران افراز گردید. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه اصلاح شده ای با 50 گویه بود که بر اساس مقیاس لیکرت تنظیم گردید. با استفاده از روش نمونه گیری قضاوتی(غیر احتمالی)، حدود 500 پرسشنامه بصورت حضوری در برخی فروشگاه های زنجیره ای و تعدادی از مراکز خرید در مناطق مختلف تهران توزیع گردید که نهایتا 450 مورد قابل استفاده عودت داده شد. در مرحله تجزیه و تحلیل داده ها جهت استخراج متغیرهای مکنون(پنهان)، از روش تحلیل عاملی اکتشافی و تاییدی استفاده شد. همچنین بمنظور رتبه بندی و ارزیابی سبک های تصمیم گیری در گروه های مختلف پاسخگویان از آزمون های فریدمن و مقایسه میانگین چندگانه استفاده گردید. بر اساس نتایج بدست آمده بانوان شاغل و غیر شاغل، دارای 6 گرایش خرید مشترک، 2 گرایش مشابه و 2 گرایش متفاوت می باشند. گرایش های مشترک شامل،1) قیمت گرایی، 2) تفریح گرایی، 3) برندگرایی، 4) تبلیغ گرایی، 5) مدگرایی و 6) سردرگمی هنگام خرید بودند. همچنین دو سبک نسبتا مشابه با عنوان 7) کیفیت گرایی و 8) خریداران حساس به محیط و سلامتی در هر دو گروه تایید شد. سبک های خرید ویژه بانوان شاغل نیز شامل گرایش به 1- توصیه پذیری و 2- ذخیره سازی زمان و انرژی، و سبک های ویژه بانوان غیر شاغل، 1. گرایش به خرید عادتی/وفادارانه و 2. خرید بی دقت و آنی ارزیابی شد. در دیدگاه نقش گرایی، گذرایی بر اساس ملاکهای نقشی و معنایی تبیین میشـود و مفهـومی پیوسـتاری در نظر گرفته میشود. در این مقاله ، بر اساس تعریف سرنمونی از گذرایی و بررسی مطالعات مهـم مـرتبط بـا آن تأثیر گذرایی را بر ساخت زبان فارسی در مواردی چون انضمام و مجهول ناپـذیری افعـال بررسـی مـیکنـیم . همچنین ، برجستگی گذرایی زبان فارسی را در مقایسه با زبان های مورد مطالعه هسپلمت بررسی میکنـیم . در بخش دیگر، تأثیر گذرایی را در سطح کلام و بر روی دو داستان کوتاه بررسی میکنیم . بررسی داده هـا نشـان میدهد در سطح دستور فارسی کاهش گذرایی منجر به پیدایش ساخت های انضـمامی مـیشـود و در مـورد ساخت مجهول ، افعال مجهول ناپذیر ایستا گذرایی پایینی دارند، برجستگی گذرایی فارسی در سطح زبان هـای مورد مطالعه ی هسپلمت نسبتا کم است ، و در سطح کلام گذرایی بالا با پیش زمینه بودن و گـذرایی پـایین بـا پس زمینه بودن همبستگی دارد.
خلاصه ماشینی:
"در تعریف سرنمون ، از طرفی گـذرایی را مجموعی از پارامترهای معنایی در نظر گرفتند که اگر رویدادی آن ها را داشته باشد، جمله ازلحاظ صـرفی- نحوی به سرنمون جملات متعدی نزدیک تر است و اگر در رویدادی این پارامترهـای معنـایی حضـور نداشـته باشند و یا کم رنگ باشند نشان داری صرفی-نحوی جمله به سمت ساخت های میـانی و جمـلات لازم سـوق مییابد، و از طرف دیگر حضور دو شرکت کننده در عمل فعل ، که با فاعل و مفعول منطبـق اسـت ، بـه عنـوان یکی از شروط اصلی گذرا بودن جمله در نظر گرفته شد.
برخلاف تسونودا که عنوان میکند کم یا زیاد شدن میزان ارادی بودن عامل بر میزان گذرایی تـأثیر نـدارد و فقط تأثیرپذیری مفعول در این زمینه کاربرد دارد، به نظر میرسد وقتـی میـزان ارادی بـودن فاعـل بـالاتر میرود، احتمال حضور مفعول مستقیم نیز بیشتر است و جمله به سرنمون متعدی نزدیـک مـیشـود (ماننـد ٢ الف )، اما وقتی میزان ارادی بودن فاعل کم میشود، جمله از سرنمون متعدی دور میشود و به همین دلیل به طور معمول با متمم حرف اضافه ای به کار میرود (مانند ٢ب ).
روشی که لازار برای مقایسه بین زبان ها ازلحاظ گذرایی به کار میبرد از این قرار است : او عمل سرنمونی و همبسته صرفی-نحوی آن یعنی ساخت دوظرفیتی اصلی را به عنوان نقطه مقایسـه بـین زبـانی در نظر میگیرد و ساخت های دیگر را که دارای دو شرکت کننده هستند با ساخت دوظرفیتی اصلی هـم از حیـث principle of relevance prototypical action major biactant construction صرفی-نحوی و هم از حیث معنایی مقایسه میکند."