چکیده:
اصول و روش هایی که در تعلیم و تربیت مورد استفاده قرار می گیرند، از مبانی مختلفی سرچشمه می گیرند. هدف این مقاله آن است که مبانی فلسفی و روان شناختی تعلیم و تربیت، بر اساس دو دیدگاه مشابه در شرق و غرب مورد بررسی قرار گیرد: فلسفه اشراقی شهاب الدین سهروردی و فلسفه پدیدار شناختی ادموند هوسرل. سوال های پژوهش ناظر به تعیین مبانی فلسفی و روان شناختی تعلیم و تربیت از دیدگاه هر دو فیلسوف و مقایسه آنها از حیث مشابهت و تفاوت هاست. در مبنای فلسفی هوسرل، پدیدارشناسی جایگاه اساسی دارد و در آن دو گام اساسی مطرح است. در مرحله نخست، تاکید بر توصیف تجربه های آدمی و در مرحله دوم، نظر بر کاهش دادن تجربه های زیسته است. در مبنای روان شناختی، به جای درون بینی تاکید بر تامل است. در مبنای فلسفی و معرفت شناختی سهروردی، علم حضوری جایگاه ویژه دارد. در مبنای روان شناختی، درون بینی از اهمیت به سزایی برخوردار است. در مقایسه سهروردی و هوسرل این نکته قابل توجه است که هر دو فیلسوف به نحو اساسی تحت تاثیر افلاطون قرار دارند و هر دو از عینیت گرایی دور می شوند. در خصوص تفاوت ها باید اشاره کرد که در معرفت شناسی، هوسرل در حیطه علم حصولی و سهروردی در عرصه علم حضوری سخن می گوید. در مبنای روان شناختی، هوسرل بر تامل و سهروردی بر درون بینی تاکید می ورزند. چنین مبناهایی، تعلیم و تربیت در دیدگاه هر دو فیلسوف را به سوی نوعی شهودگرایی سوق خواهد داد.
خلاصه ماشینی:
هدف اینمقاله آن است که مبانی فلسفی و روانشناختی تعلیم و تربیت،بر اساس دو دیدگاه مشابه در شرق و غرب موردبررسی قرار گیرد:فلسفه اشراقی شهاب الدین سهروردی و فلسفه پدیدار شناختی ادموند هوسرل.
در این مقاله،هدف این است که مبانی فلسفی و روانشناختی تعلیم و تربیت بر اساس دو دیدگاهمشابه در شرق و غرب مورد بررسی قرار گیرد.
لیوتار در موردکانونی بودن ویژگی التفاتی(یا قصدیّت)در روانشناسی پدیدارشناختی چنین میگوید: «به یک معنی میتوان گفت که کل مسأله هوسرل عبارتست از تعریف این مطلب که چگونهبرای من«اعیانی»هست و بنابراین صحیح است اگر بگوییم که قصدیّت در مرکز اندیشهپدیدهشناسی قرار دارد.
»(سهروردی به نقل از موحد،1384،107-106) در اینجا نظر سهروردی بر آن است که علم آدمی به خودش،نمیتواند حصولی و در نتیجهداشتن تصویر و صورتی از خود باشد،زیرا این صورت را نیز باید با خودش مطابقت دهد و این مستلزم آناست که پیش از آنکه صورتی از خود داشته باشد،خود را شناخته باشد.
»(سهروردی،1945 به نقل از موحد،1384،105) والبریج{o1o}(2005)بر آن است که مفسران اشراقی در تفسیر این رویای نقل شده بر اتحاد عقل وعاقل و معقول تاکید ورزیدهاند،در حالی که به نظر او آنچه در اینجا مورد غفلت قرار گرفته،این استکه سهروردی در شناخت به ارتباط مستقیم با چیزی که مورد شناخت است،توجه اساسی دارد.
زیرا هوسرل نیز در بحثاز تجربه زیسته،رابطه شهودی میان فرد و پیرامون خود را مورد تاکید قرار میدهد و از همین رو،تصویرپردازیهای انتزاعی از چیزها را خواه در زبان فلسفی و متافیزیکی یا زبان علمی مکانیستی به عنوانانحرافهایی در شناخت معرفی میکند.
در این مقاله،مبانی فلسفی و روانشناختی تعلیم و تربیت بر اساس دو دیگداه پدیدارشناختی واشراقی مورد بررسی قرار گرفت.
J,egdirblaW ,sserP ytisrevinU egdirbmaC,yhposolihp cibarA ot noinapmoc egdirbmaC ehT,).