چکیده:
هدف اصلی این پژوهش، تحلیل رابطه آرمان شهرگرایی با تحول آموزش و پرورش می باشد. مطالعه به روش تحلیلی و بر اساس مرور و استخراج اطلاعات مرتبط با هدف تحقیق و طبقه بندی آنها صورت گرفت. در این راستا، پس از تعریف آرمان شهر، اندیشه های اساسی مشهورترین آرمان شهرگرایان یعنی افلاطون، توماس مور و فرانسیس بیکن به طور خلاصه مورد بررسی قرار گرفت. پس از مفهوم پردازی «تحول» در آموزش و پرورش، رابطه آرمان شهرگرایی با تحول آموزش و پرورش تحلیل شد. یافته ها در شش نتیجه اصلی به صورت جداگانه مورد بحث قرار گرفت. در پایان این نتیجه حاصل شد که اگر آموزش و پرورش، هدف گذاری و برنامه ریزی های کلیدی خود را بر مبنای یک آرمان ملی انجام دهد، به سوی آرمان شهرگرایی جهت گیری کرده است. این جهت گیری، اندیشه و اقدام آموزش و پرورش را به سمت ایجاد هرگونه تغییر، از خود متاثر می سازد.
خلاصه ماشینی:
تاریخ اندیشه های مربوط به آرمانشهرگرایی نشان میدهد که همه پیروان آن، به اتفاق، آموزش و پرورش را ابزار مناسبی برای رسیدن به مطلوب یا واقعیت بخشیدن به «آرمان» میدانند (٢٠٠٦ ,Lewis).
این دو اقدام، مقدمه ورود به زمینه ای است که هدف مطالعه بر آن تمرکز دارد: آیا آرمانشهرگرایی، به منزله یک نظریه تربیتی، راه توجیه پذیری به سوی تحول در آموزش و پرورش است ؟ آرمانشهرگرایی: مرور شناسه های کلیدی ریشه های آرمانشهرگرایی به فلسفه سیاسی باز میگردد.
آنچه به آرمانشهر شکل میدهد این است که همه فعالیت ها و تحولات مورد نیاز شهر، به طور عقلانی صورت بگیرد؛ منافع جمعی بر منافع فردی تقدم داشته باشد؛ و طمع و آز انسان برای کسب ثروت و قدرت به طور منطقی کنترل شود.
در این موضع که رابطه آرمان - شهر با آموزش و پرورش مورد بحث قرار میگیرد، دو پیش فرض قابل طرح است : ١) وجود آرمانشهر خود به خود به تحول آموزش و پرورش منجر میشود؛ و ٢) آرمانشهر بدون تحول در آموزش و پرورش شکل نمیگیرد.
بر اساس تشخیص حاکمان از آرمان جامعه ، آموزش و پرورش خود به خود موظف خواهد شد تا عقربه ماشین تغییرات خود را به سوی تحقق آرمانشهر تنظیم کند.
نتیجه این مطالعه با هدف تحلیل رابطه آرمانشهرگرایی با تحول آموزش و پرورش انجام شد.