چکیده:
هدف اصلی این پژوهش، شناسایی و ارزیابی جریانهای فکری ناظر به مسئله سازواری تربیت و سیاست میباشد. برای دستیابی به این هدف، سیر تحول اندیشههای ناظر به مناسبات تربیت و سیاست به عنوان دو امر و نهاد اجتماعی از منظر سازواری چارچوب نظری هر یک با هم، همخوانی با فلسفه اجتماع و یا با چارچوب فکری معیار مورد تحلیل قرار گرفت. در این تحلیل از الگوی هدف ـ وسیله در معنای موسّع آن و همچنین دوگانه ساختار ـ کارکرد دولت در کنار نظریه بحران اسپریگنز بهره گرفته شد. نتایج این مطالعه منجر به شناسایی سه جریان اصلی «فضیلتگرایی»، «قدرتگرایی» و «نظریه انتقادی» شد که طرح یا برجسته شدن آنها اغلب واکنشی و برای سازوار نمودن تربیت و سیاست با هم و بر اساس فلسفه اجتماع مربوطه است. در پایان، در نتیجه تحلیل، مقایسه و نقد نظریههای موجود، نسخه اصلاح شده فضیلتگرایی متناسب با شرایط دولت جدید و بافت اندیشه اسلامی به مثابه رویکرد مرجح پیشنهاد شد. تصریح شد که تغییر معنای تربیت و سیاست و همچنین توزیع قدرت سه راه پیش روی رفع ناسازواری میان تربیت و سیاست به شمار میروند.
خلاصه ماشینی:
در این زنجیره فکری در مغرب زمین ، میتوان از آغازگری افلاطون یاد نمود که از عصر طلایی یونان باستان تا دوره معاصر با ارسطو، روسو، جان لاک، کارل مارکس ، جی استوارت میل ، انتونیو گرامشی ، جان دیویی و پائولو فریره ادامه یافته و دامنه بحث به نسبت تربیت و نظام تربیتی با دولت ، نظام و نظم سیاسی و قدرت نیز کشیده شده است (١٩٧١ ,Eulau ;٢٠١٣ ,Szkudlarek ;٢٠٠٧ ,Kazamias).
در این میان تلاش هایی از سوی متخصصان تربیتی و سیاسی ایرانی به صورت مجزا و جزیره ای صورت گرفته است که از مهم ترین و بارزترین آنها میتوان به مطالعات مرزوقی، صادق زاده قمصری، ذوعلم ، سروش محلاتی، جاویدی کلاته جعفرآبادی، سجادیه ، فوزی و کریمی بیناروند و علم الهدی اشاره نمود ( ;٢٠٠٠ ,Marzouqi Sadeghzadeh Ghamsari, 2000; Zoelm, 2003; Soroush Mahallati, 2004; Javidi Kalate Jafar ٢٠١٢ ,and Alamolhoda ٢٠١١ ,Karimi Biranvand &Fawzi ;٢٠٠٩ ,Sajjadieh ;٢٠٠٩ ,Abadi) که در 1.
چنین به نظر میرسد که برخی از مواضع آن ها در واکنش به ناسازواریهایی میان تربیت و سیاست ـ ناهمخوانی مؤلفه های مقوم مفهوم ، هدف ها، فرآیند و نهادهای مذکور ـ بوده و در ذیل آن راه حل هایی نیز برای برون رفت از آن مطرح و دنبال شده است .
Formal Education سیاسی افلاطون بتواند نشان دهنده جریان فضیلت گرایی باشد؛ دولتی فضیلت گرا که در آن تربیت محور همه امور و ناظر به هدف غایی سعادت است و همه روابط عناصر اجتماعی (از جمله خانواده و عناصر و نهادهای فرهنگی) و سیاسی (به ویژه زمامداران ) با نظر به این اهمیت تنظیم میشوند.