چکیده:
هدف این مقاله پیادهسازی نشانهشناسی تنشی در تحلیل فرآیندهای گفتمانی سورههای قرآن کریم است و از این جهت، نخستین کوشش محسوب میشود. یک «کل معنادار» از دو منظر قابل مطالعه است: ازمنظر «زایشی» که ناظر به مطالعة«فرآیند»تولیدآن است و ازمنظر «تأویلی» که ناظر به تحلیل «ساختار» شکلیافتة کل معنادار است. نشانهشناسی «گفتمان» یا تعبیر تفصیلی «فرآیند گفتمان» به هردو منظر توجه میکند؛ زیرا در ساحت تحلیل گفتمان، فرآیند تولید یا «گفتهپردازی» همپیوند با فرآوردة تولیدشده یا «گفته» است. در مقالة حاضر، از چنین منظری به گفتمان سورههای قرآن مینگریم و برای نمونه، فرآیندهای گفتمانی در سورة «قارعه» را تحلیل میکنیم. در روش تحلیل، روشن است که این رویکرد کلگرا به گفتمان، از فروکاست و تقلیلگرایی در روش فاصله دارد و مسیری تکثرگرا را برگزیده است. بستر نظری روش تحقیق، الگوی تنشی دلالت، از دستاوردهای نشانهشناسی پساگریماسی است. این الگوی نظری در بخش اول روششناسی معرفی شده است. بخش دوم روششناسی به تبیین «ساختارهای تنشی گفتمان» و «میدان عملیات گفتمان»، بهمثابة ابزارهای تحلیلی متناظر و مکمل، اختصاص دارد. «ساختارهای تنشی» شاکلة گفتمان را درقالب تنش و همپیوندی فشاره- گستره (قبض- بسط) تحلیل میکنند و «میدان عملیات گفتمان» جریان تولید گفتمان را در تحلیل فرآیندهای گفتمانی گسست- پیوست بازمینماید. فرآیندهای گفتمانی سورة قارعه در کلیت آن، مطابق ساختار تنشی نزولی و در جهت گسست گفتمانی پیش رفته است؛ اما گفتمان آیة 10 با ساختار تنشی صعودی و پیوست به فضای گفتهپردازی، همچون رویدادی خلاف انتظار در فرآیند نزولی- گسستی گفتمان سوره است.
خلاصه ماشینی:
"پرسش های مقاله عبارتاند از: - فرآیندهای گفتمانی در سورة قارعه مطابق با کدام الگو(ها)ی تنشی است ؟ - ابعاد شناختی و عاطفی ، در فضای گفته پردازی این سوره چگونه عمل کرده و در ترکیب و هم پیوندی با یکدیگر کدام فرآیندهای گفتمانی را شکل دادهاند؟ ازنظر مبانی نظری و روش، تحقیق حاضر بر زمینة نظری نشانه شناسی گفتمان ١ قرار می گیرد که عمیقا متأثر از «الگوی تنشی »٢ دلالت است .
(Courtés, 1982: 87-88, 100; Ibid: 57-58 عامل دیگر قلمرو گفته خود اکنون زمان دیگر مکان دیگر اینجا فضای گفته پردازی میدان عملیات گفتمان ازدیدگاه تنشی ، در فرآیند گسست ، گفتمان خودش را از جهانی که یکسر حضور بیان نشده است (فضای گفته پردازی)، از مرکز تراکم انرژیها و فشارهها جدا می کند؛ درنتیجه ، فشاره کاهش ، اما گستره افزایش می یابد: فضاها و لحظات جدید کشف می شوند و کنشگران دیگری به صحنه می آیند.
گفتمان آیات ٩- ١٠، سیر از جایگاه «دیگر»ی (هاویه ) به جایگاه «خود»، سیر از «ابژه» به «سوژه» و بازگشت از افق به مرکز عملیات گفتمان، یعنی محل بیشترین فشاره و محدودترین گستره است (الگوی تنشی صعودی)؛ بنابراین ، مهم ترین اثر پیوست به فضای گفته پردازی، حتی اگر مانند اینجا برای یک لحظه باشد، افزایش سطح انرژی و فشاره است .
ازدیدگاه تنشی ، ساختار سوره در کلیت آن مطابق الگویی نزولی و در جهت گسست گفتمانی پیش رفته است ؛ اما گفتمان آیات ٢- ٣ و آیة ١٠ با ساختار تنشی صعودی و بازگشت های نابهنگام به فضای من - تو گفته پردازی، همچون رویدادهایی خلاف انتظار در فرآیند گفتمانی نزولی - گسستی سوره عمل کردهاند و بار احساسی - عاطفی سوره را افزایش دادهاند."