چکیده:
در این پژوهش تلاش برآنست تا سازوکار دریافت زاویه دید در حوزة داستان و نمایش بررسی شود. برای این منظور دو نمونة داستانی («حلزونشکن عدن» از شهریار مندنی پور) و نمایشی («سپنج رنج شکنج » از محمود استادمحمد) بررسی می شوند. وجه اشتراک نمونه های برگزیده در این است که زاویه دید شخصیت های غایب در هردو اثر، از خلال اظهارات افراد حاضر در جهان داستانی و نمایشی خلق می شود. برای درک این فرایند، تلفیقی از رویکرد زبانشناختی دانیل مکاینتایر مبنی بر رهیافت «انتقال اشاره» و آراء ماری لار رایان پیرامون «جهانهایممکن » به عنوان چارچوب نظری پژوهش اتخاذ شدهاند. مسئلة اصلی این پژوهش کشف قابلیت های روایت شناسانة زاویه دید در فضاهای داستانی یا نمایشی بیرون از قاب اصلی ماجراست ؛ به این معنا، هدف اساسی مقالة حاضر ارزیابی روند خلق یا بازتولید زاویه دید اشخاص غایب در صحنة وقوع ماجراست . دادههای این پژوهش براساس شاخص های روایت شناختی مکاینتایر و رایان تحلیل می شوند؛ بنابراین ، نمونه ها با انتخاب روش پژوهش تحلیلی ـ توصیفی بررسی می شوند. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد که به رغم تمایزات ماهوی جهان داستانی و نمایشی ، اشخاص اصلی ماجرا اغلب به کمک نشانگرهای زبانشناختی که در روند مکالمه موثرند، فرصت می یابند تا با گسترش دامنة دلالت های کلامی و عمق میداندید روایی ، زاویه دید /
خلاصه ماشینی:
"همان در این نمونه با نقل سخنان پیرمرد و پیرزن، انتقال مرکز اشاره صورت می گیرد که جهت آن از اشخاص حاضر، به سوی فرد غایب است ؛ به عبارتی فرافکنی های ٥١ زوج پیر القای زاویه دید پسر را در پی دارد.
چنانکه در تصویر ٣ دررابطه با جهان واقعی متن و اقمار آن به چشم می خورد، هریک از جهانهای تعبیه شده در یک کیهان خیالین شامل میدانهای اشارة بی شماری می شود که تفسیر جهان موردنظر را از زوایای دید متنوع ممکن می کند (١٣٣-١٣٢:Ibid)؛ بنابراین ، می توان میان دو رهیافت مزبور (انتقالاشاره و جهانهای ممکن ) نوعی همپوشانی یافت که با انگارة «جایگزینی » قابل فهم است .
در داستان «حلزونشکن عدن»، تصویری که در جهان ارجاعی متن ، هریک از شخصیت ها از پسر به دست می دهند، کارکردی چندگانه می یابد؛ پیرمرد، پسر را یک قهرمان معرفی می کند و با این کار، جهان آرزوهای خود را ترسیم می کند: آرزوی قهرمانبودن پسر در انظار همگانی ؛ بدین ترتیب ، جهان مطلوب پیرمرد نیز جهانی است که درآن، پسر توسط عموم تکریم می شود؛ حالآنکه جهان مطلوب پیرزن جهانی است که درآن پسر می توانسته «یک مرد موفق باشد و در یک جای مهم و امن صدسال عمر کند» (مندنی پور، ١٣٨٢: ١٣).
در اظهارات پیرزن، زاویه دید مزبور به جوان خجولی تعلق دارد که درجهانهای ممکن خود خواستار گذران یک زندگی متعارف است ؛ اما چون در جهان واقعی متن ، فردی مفلوج است ، نمی تواند جهان آرزوهای پیرزن را برآورده کند تا بخش های پایانی داستان، هریک از دو زاویه دیدی که زوج پیر از پسر ارائه می دهند و هم خوانی آن با حقیقت (جهان واقعی متن )، به حال تعلیق درمی آید."