چکیده:
این مقاله به مطالعه تعامل دو شیوه تصویری و نوشتاری در شعر دیداری فارسی براساس الگوی ادغام در نشانه شناسی شناختی می پردازد. از آنجایی که شعر معاصر ماهیتی چندشیوه دارد، مسئله اصلی این پژوهش چگونگی آمیزش شیوه های کلامی و تصویری به شکل های مختلفی در ذهن انسان است که در نهایت معنای کلی اثر چیزی بیش از معنای موجود در هر شیوه تلقی می شود. پرسش این مقاله بررسی چیستی قلمروهای مورد مطالعه در شعر دیداری براساس نشانه شناسی شناختی است. دستیابی به دسته بندی ای نظام مند از انواع شعر دیداری مبتنی بر بنیان های شناختی ذهن، هدف این نوشتار است. بدین منظور، تمامی شعرهای دیداری موجود در ادبیات فارسی بررسی شدند. بر اساس فرضیه های این پژوهش، الگوی مورد استفاده در این مقاله به غیر از قلمروهای ذهنی- که حاصل تجربه انسان هستند- به قلمروهای طبیعی، فرهنگی و درونی نیز می پردازد و البته در این مقاله با اعمال برخی تغییرات در الگوی آرهاوس، امکان ترکیب شیوه تصویری و کلامی از خلال تعامل شش فضا با یکدیگر ممکن می شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد که سه نوع شعر دیداری براساس هشت مشخصه شناختی قابل تفکیک هستند. از آنجایی که جهان مغز و جهان ادبیات الگوهای مشابهی دارند، چگونگی تعامل تصویر و کلام در ذهن، حاصل مواجهه انسان با جهان است که در نتیجه به ساخت جهان ادبی منجر می شود.این مقاله به مطالعة تعامل دو شیوة تصویری و نوشتاری در شعر دیداری فارسی براساس الگوی ادغام در نشانه شناسی شناختی می پردازد. از آنجایی که شعر معاصر ماهیتی چندشیوه دارد، مسئلة اصلی این پژوهش چگونگی آمیزش شیوههای کلامی و تصویری به شکل های مختلفی در ذهن انسان است که در نهایت معنای کلی اثر چیزی بیش از معنای موجود در هر شیوه تلقی می شود. پرسش این مقاله بررسی چیستی قلمروهای مورد مطالعه در شعر دیداری براساس نشانه شناسی شناختی است . دستیابی به دسته بندیای نظاممند از انواع شعر دیداری مبتنی بر بنیانهای شناختی ذهن ، هدف این نوشتار است . بدین منظور، تمامی شعرهای دیداری موجود در ادبیات فارسی بررسی شدند. بر اساس فرضیه های این پژوهش ، الگوی مورد استفاده در این مقاله به غیر از قلمروهای ذهنی - که حاصل تجربة انسان هستند- به قلمروهای طبیعی ، فرهنگی و درونی نیز می پردازد و البته در این مقاله با اعمال برخی تغییرات در الگوی آرهاوس، امکان ترکیب شیوة تصویری و کلامی از خلال تعامل شش فضا با یکدیگر ممکن می شود. نتیجة پژوهش نشان می دهد که سه نوع شعر دیداری براساس هشت مشخصة شناختی قابل تفکیک هستند. از آنجایی که جهان مغز و جهان ادبیات الگوهای مشابهی دارند، چگونگی تعامل تصویر و کلام در ذهن ، حاصل مواجهة انسان با جهان است که در نتیجه به ساخت جهان ادبی منجر می شود.
خلاصه ماشینی:
"هدف هر دو گرایش ، «دریافت ویژگی های بنیادین و اصلی مفهومسازی انسان از واقعیت » (٢ :٢٠٠٤ ,Brandt) است و در نهایت از تلفیق این دو گرایش ، رشته ای نوین به نام نشانه شناسی شناختی شکل می گیرد که می تواند با استفاده از ابزارهای علومشناختی به مطالعة تمامی متون هنری، ادبی و نیز غیر هنری بپردازد.
Semiotic Space (Brandt, 2012: 257) برای تمایز میان درست بودن، خیالی بودن یا غیرواقعی بودن با استفاده از نظریة کارگفت (آستین ٣٠، ١٩٦٢)، یک هسته برای فضای نشانه ای در نظر گرفته می شود که همان سپهر کنش بیانی ٣١ است و و درون فضای بزرگتری به نام سپهر موقعیت قرار گرفته و مشارکان 30٣٠Austin 31 ١expressive ct / گفتمان قاب سپهر موقعیت را ایجاد می کنند.
درنتیجه با الهام از بخشی از نظریات پساساختگرایان دربارة تأخیر مدلول و ارتباط دال با دال، می توان این الگو را به منظور استفاده از متون چندشیوه صورت کامل تری بخشید و با تغییراتی ، انواع مختلفی از الگوی ادغام را شکل داد که هر یک با توجه به برخی مشخصه ها برای نوعی از شعر دیداری مورد استفاده قرار می گیرد و کارکرد متفاوتی را ایجاب می کند.
فضای رابطه براساس این پیش فرض که ارتباطی میان تصویر و کلام وجود دارد، نقش مخاطب را فعال می کند؛ اما مخاطب به منظور گرهزدن دو شیوه، اطلاعات بافت بیرونی را وارد نمی کند و صرفا اطلاعات بافت زبانی و تصویری مد نظر قرار می گیرد که بر تلفیق دو شیوه در فضای ادغام و در نهایت بر فضای معنا تأثیر می گذارد.
The Interaction of Visual and Verbal Modes in the Contemporary Visual Persian Poetry Discourse through a Cognitive Poetics Approach."