چکیده:
هدف پژوهش حاضر تبیین تجربیات زیستهی دبیران عربی از دلایل ناکارآمدی آموزش زبان عربی در مدارس است. پژوهش حاضر پژوهشی کیفی از نوع پدیدارشناسی است که با استفاده از نمونهگیری هدفمند و مبتنی بر فرد ماهر و از طریق مصاحبه ژرفنگر با 20 نفر از دبیران عربی انجام گرفت. مصاحبهها ضبط و به روش استرابرت و کارپتنر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافتههای حاصل از تجربیات دبیران عربی در خصوص ناکارآمدی زبان عربی در 5 مضمون اصلی «موانع مرتبط با دانشآموزان»، «موانع مرتبط با معلمان»، «موانع مربوط به جامعه و فرهنگ»، «موانع مربوط به نظام آموزشی و برنامه درسی» و «موانع مربوط به ارزشیابی آموزشی» و 11 مضمون فرعی شناسایی شد. رفع این موانع مستلزم بازنگری در اهداف، محتوا و روشهای برنامه درسی عربی و تغییر نگرش جامعه، والدین و دانشآموزان نسبت به اهمیت این زبان خارجی است.
The purpose of this study is to explain the lived experiences of arabic language teachers on the inefficiencies of teaching arabic language. This research is a qualitative research and phenomenological study that was conducted using purposeful sampling and based on expert sampling and through deep interviewing with 20 Arabic language teachers. The interviews were recorded and analyzed by Sterbett and Carptener(2003) method. The findings of the Arab teacher's experiences of Arabic language ineffectiveness is identified in five main themes: student-related barriers, teacher-related barriers, community and culture barriers, and educational and curriculum barriers And "barriers to educational evaluation" and 11 sub-themes. Eliminating these barriers requires reviewing the goals, content and methods of the Arabic curriculum and changing the attitude of society, parents and students about the importance of this foreign language.
خلاصه ماشینی:
با توجه به مطالب ارائه شده و لزوم آموزش زبان عربي و اهميت آن ، تحقيقات انجام شده در ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 1 - Ryding 2 - Storch & Aldosari 3 - Taha-Thomure 4 - Long 5 - Yaakub & Bakir زمينه درس عربي نشان دهنده بي علاقگي دانش آموزان به يادگيري آن و عملکرد پايين آنها در اين درس و بي انگيزگي آنها نسبت به يادگيري اين زبان است (خاقاني ، لياقت دار و پاکيزه خو، ١٣٨٥).
جدول ١- مشخصات دموگرافيک شرکت کنندگان (رجوع شود به تصویر صفحه) يافته ها پس از پياده کردن مصاحبه ها،١١ زير مضمون شامل : عدم برنامه ريزي مناسب مدت زمان تدريس ، عدم برخورداري دوره هاي آموزشي ضمن خدمت از اعتبار و اهميت بالا، عدم تجهيز مدارس به امکانات آموزشي ، تدريس بر اساس مطالب کتابي و محدود به قواعد زباني ، عدم علاقه دانش آموزان رشته هاي غيرانساني به درس عربي ، ارزشيابي قواعد محور، عدم هماهنگي بين اهداف تدريس و ارزشيابي زبان عربي ، ديدگاه منفي اوليا، ارزش گذاري کم تر جامعه به زبان عربي نسبت به زبان هاي خارجي ديگر، عدم تناسب کتاب درسي با نيازهاي علمي و عاطفي و رواني فراگيران ، عدم تسلط کافي دبيران بر مکالمه عربي و استفاده کم تر معلمان از آن در جريان تدريس ، بکارگيري از دبيران غير تخصصي ، شناسايي و استخراج شد.