چکیده:
در پژوهش حاضر بین 5 عامل بزرگ شخصیتی روان-آزرده خویی، برونگرایی، سازگاری، پذیرا بودن به تجارب و مسئولیت پذیری با رضایتمندی زناشویی موردبررسی قرار گرفت. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه های دولتی شهر تهران، ساکن در خوابگاه های متاهلی، و حجم نمونه 174 دانشجوی متاهل (87 زوج) بود. پس از آنکه از طریق خوشه ای خوابگاه های مورد نظر از بین تمام خوابگاه های متاهلی دانشگاه های دولتی شهر تهران انتخاب گردید، به دفتر سرپرستی هر یک از آنها مراجعه شد و لیست تمامی اعضای ساکن در خوابگاهها تهیه و از طریق تصادفی اعضای گروه نمونه انتخاب گردیدند. سپس یک پرسشنامه NEO-FF-I و یک پرسشنامه ENRICH به ترتیب برای گردآوری داده های مربوط به 5 عامل شخصیت و رضایتمندی زناشویی بر روی هر یک از زوجین اجرا شد. نتایج ضریب همبستگی نشان داد که از بین 5 عامل شخصیت، روان آزرده خویی رابطه منفی و معنادار، برونگرایی، سازگاری و مسئولیت-پذیری رابطه مثبت و معناداری با رضایت زناشویی دارند. بین پذیرا بودن به تجارب با رضایتمندی زناشویی رابطه ای وجود نداشت. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که که از بین این 5 عامل به ترتیب روان آزرده خویی و بعد از آن سازگاری بیشترین رابطه را با رضایت زناشویی داشته و توان پیش بینی آن در سطح معناداری است.
خلاصه ماشینی:
"(به تصویر صفحه مراجعه شود) با توجه به جدول شماره 3،نتایج آزمون t بین دو گروه آزمایش و کنترل در عامل سیالی آورده شده است براساس نتایج مندرج در جدول با درجه آزادی 93 و سطح اطمینان 99 درصد مقدار t بدست آمده )74/5- t( از t جدول ))76/2 t( بزرگتر است،پس می- توان نتیجه گرفت که بین میانگین دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) با توجه به جدول شماره 5،نتایج آزمون t بین دو گروه آزمایش و کنترل در عامل ابتکار آورده شده است براساس نتایج مندرج در جدول در درجه آزادی 93 سطح اطمینان 99 درصد مقدار t بدست آمده )72/7- t( بزرگتر است پس میتوان نتیجه گرفت که بین میانگین دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد.
(به تصویر صفحه مراجعه شود) با توجه به جدول شماره 6،نتایج آزمون t بین دو گروه آزمایش و کنترل در عامل بسط آورده شده است براساس نتایج مندرج در جدول در درجه آزادی 93 سطح اطمینان 99 درصد مقدار t بدست آمده )882/01- t( از t جدول )76/2- t( بزرگتر است پس میتوان نتیجه گرفت که بین میانگین دو گروه تفاوت معنیداری وجود دارد.
در نتیجه بین دو گروه آزمایش و کنترل در عاملهای سیالی،انعطاف پذیری،ابتکار،وبسط(عناصر اصلی خلاقیت)تفاوت معنی داری وجود داشت،یعنی پس از آموزش دانشآموزانی که با روش آموزش مسأله-محور تدریس شده بودند،نسبت به دانشآموزانی که با روش سنتی آموزش دیده بودند،نمرۀ خلاقیت بیشتری اخذ کرده بودند،و این خود مؤید این واقعیت بود که روش مسأله-محور در پرورش و تقویت خلاقیت دانشآموزان مؤثر است."