چکیده:
هدف از پژوهش حاضر فهم تجارب زیستۀ معلمان از چالشهای آموزش به مهاجران افغان بود. این پژوهش کیفی با استفاده از روش پدیدارشناسی اجرا شد. روش گردآوری اطلاعات استفاده از مصاحبههای نیمهساختارمند بود. بدین منظور دادهها با مصاحبه از 15 نفر از معلمانی که سابقه تدریس به دانشآموزان افغان را داشتند جمعآوری و به روش استرابرت و کارپنتر (2003) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. تحلیل حاصل از مصاحبهها حاکی از پنج مضمون اصلی از جمله چالشهای فرهنگی، تحصیلی، اداری، اقتصادی و اجتماعی و 25 زیرمضمون شامل مشکلات زبانی، تفاوتهای مذهبی، برخورد تبعیضآمیز سایر دانشآموزان، برخورد تبعیضآمیز معلمان، عدم درگیری والدین در آموزش، تحصیلات اندک والدین، عدم ارتباط و سازگاری با محتوای درسی، ترک تحصیل، وقفه در تحصیلات، فقدان مهارتهای شناختی، فقدان آمادگی و عدم گذراندن دوره پیش دبستانی، مشکلات جایابی، فقدان مدرک هویتی، ثبتنام سلیقهای، فقدان چشمانداز تحصیلی، زندگی متحرک مهاجران، بزهکاری، مشکلات پوششی و ظاهری، انزوا، تلقی دانشآموزان افغانی به عنوان شهروندان درجه 2، نارضایتی والدین ایرانی، هزینۀ تحصیلات، فقر و کودک کار بود.
The purpose of the present study was to investigating the perceptions and experiences of teachers toward educational challenges of Afghan students in Iran. For this purpose, by using qualitative method and phenomenological approach, the phenomenon was identified and represented. Data were collected through purposeful sampling and semi-structured interviews with 15 teachers (teachers who was teaching Afghan students) then analyzed by using Strabert and Carpenter (2003) method. The analysis of the interviews revealed five main themes including cultural, educational, administrative, economic and social challenges and 25 themes including language problems, religious differences, discriminatory treatment of other students, discriminatory treatment of teachers, lack of Parental involvement in education, low parental education, lack of communication with curriculum content, dropout, educational disruption, lack of cognitive skills, lack of preparation and lack of preschool education, placement problems, lack of identity documents, enrolment with bias, Lack of educational prospects, Moving migrant life, Delinquency, Coverage and appearance problems, Isolation, Afghan students perception As second-class citizens, Iranian parents dissatisfaction, Tuition fees, poverty and working child.
خلاصه ماشینی:
تحليل حاصل از مصاحبه ها حاکي از پنج مضمون اصلي از جمله چالش هاي فرهنگي، تحصيلي، اداري، اقتصادي و اجتماعي و ٢٥ زيرمضمون شامل مشکلات زباني، تفاوت هاي مذهبي، برخورد تبعيض آميز ساير دانش آموزان ، برخورد تبعيض آميز معلمان ، عدم درگيري والدين در آموزش ، تحصيلات اندک والدين ، عدم ارتباط و سازگاري با محتواي درسي، ترک تحصيل ، وقفه در تحصيلات ، فقدان مهارت هاي شناختي، فقدان آمادگي و عدم گذراندن دوره پيش دبستاني، مشکلات جايابي، فقدان مدرک هويتي، ثبت نام سليقه اي، فقدان چشم انداز تحصيلي، زندگي متحرک مهاجران ، بزهکاري، مشکلات پوششي و ظاهري، انزوا، تلقي دانش آموزان افغاني به عنوان شهروندان درجه ٢، نارضايتي والدين ايراني، هزينۀ تحصيلات ، فقر و کودک کار بود.
يکي از مشارکت کنندگان در همين ارتباط بيان ميکند که : "برخي اوقات که در مدرسه آيين هاي مذهبي برگزار ميشه با وجود شباهت هايي که بين دانش آموزان ايراني و افغاني در اين زمينه وجود داره اما برخي از اين موارد براي دانش آموزان افغاني چندان معنايي نداره و حضور اونها بيشتر نمادين (تا واقعي) هست " (شرکت کننده شماره ٦).
وي بيان کرد که دو سال ابتدايي خود را در يکي از استان هاي افغانستان که تحت تسلط طالبان بوده ميگذارنده که به دليل درگيري بين طالبان و با نيروهاي دولتي مدرسه ويران و پس از آن مجبور به مهاجرت شده و ٢ سال از تحصيل متوقف شده است "(شرکت کننده شماره ٤) مشارکت کننده ديگري بيان ميکند که : "تقريبا تمامي دانش آموزان افغاني که تاکنون به آنها تدريس کردم حداقل ١ الي ٢ سال را وقفه تحصيلي داشته اند.
Students with interrupted formal education: A Challenge for New York City Public Schools.
org/education/Helping- immigrant-students-to-succeed-at-school-and-beyond.