چکیده:
بررسی گرایش مترجم به هنجارهای متن مبدأ و یا هنجارهای متن مقصد از موضوعات مهم واساسی درمطالعات ترجمه است. ترجمه در حالت نخست به ترجمه بسنده و در حالت دیگر به ترجمه پذیرفته نامیده میشود. مترجم ادبی در فرایند ترجمه گاه بر اساس بسندگی و گاه بر مبنای پذیرفتگی عمل میکند. در این پژوهش بر آنیم بسندگی و پذیرفتگی را در ترجمهای که مرحوم دکتر حسین خدیوجم در فصلهای «بر مردگان چوب مزنید» و «گرفتار سه زندان» از کتاب «مع أبی العلاء فی سجنه» طه حسین به دست دادهاست، مورد بحث قرار دهیم. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی به این نتیجه میرسد که ترجمه خدیوجم بر مبنای جمع بین بسندگی و پذیرفتگی است و تا حد زیادی تحت تأثیر اصل پذیرفتگی در ترجمه است.
Investigation of the translator’s inclination towards the norms of the source text or the norms of the target text is one of the most important issues in translation studies. The translation in the first state is called sufficient translation and, in another case, is called accepted translation. Literary text translator sometimes acts upon sufficiency and sometimes acts upon acceptability. In this study, we intend to discuss the sufficiency and acceptability in the translation of the late Dr. Hasan Khadiv Jam in the chapters "Don’t Cudgel the Dead” and "Caught in Three Prisons” from Taha Hussein's book” With Abu Al-A’la in Prison." This study is descriptive-analytical, and it concludes that Khadiv Jam’s translation is based on the sum of sufficiency and acceptability and is largely influenced by the principle of acceptability in translation.
خلاصه ماشینی:
خدیوجم در ترجمة بیشتر واژگان بر اساس اصل پذیرفتگی عمل نموده، اما در ترجمة برخی دیگر از واژگان تحت تأثیر بسندگی است، به طوری که میبینیم از معنای تحتاللفظی واژگان استفاده نموده، برخی از واژهها را به صورت عربی ترجمه کردهاست.
* ترجمة خدیوجم: «یا اینکه او هیچ کس را نمیترساند و تهدید نمیکند و درصدد بیدار کردن عاطفة کسی هم نیست، بلکه فقط اشاره میکند که ممکن است مرگ پایان هستی انسان نباشد و شاید برای روح بهرهای از خلود وجود داشته باشد و نتیجه آن شود که مردگان در دنیای دیگر به همین شیوهای که در دنیای ما معمول است، یکدیگر را ملاقات کنند و احساس مشابهی که مردم روزگار ما گاه و بیگاه بر اثر تجاوز نسبت به دیگران در درون خود مشاهده میکنند، در آنجا نیز پدید آید؛ یعنی همان طور که زندگان گاهی به واسطة ترس از انتقام و زمانی به سبب بیداری عاطفه و شرمساری در اعماق ضمیر خود، از تجاوز و ستمگری در حق یکدیگر دچار وحشت میشوند، ممکن است مردگان هم از این ترس مشترک ـ انتقام و شرمساریـ هراس داشته باشند» (همان، 1344: 28ـ29).
در اینجا نیز مترجم بر مبنای پذیرفتگی ترجمه کردهاست و در زبان مقصد، برای معنا کردن یک کلمه از چند کلمه استفاده نمودهاست؛ به عبارت دیگر، مترجم واژههای «عواطف و احساس بشری» را که در متن اصلی نیست، به ترجمة خود افزودهاست.