چکیده:
پژوهش حاضر با هدف شناسایی شاخصهای محیطهای یاددهی و یادگیری مطلوب برای دروس رشتههای علوم انسانی دانشگاهها و میزان توجه به آنها انجام شد. در پژوهش حاضر، از طرح ترکیبی اکتشافی متوالی از نوع ابزارسازی استفاده شد. در بخش کیفی، از روش مطالعه موردی کیفی و در بخش کمّی، از روش توصیفی – پیمایشی بهره گرفته شده است. در بخش کیفی با 20 نفر از متخصصان و اعضای هیأت علمی دانشگاههای کشور که در حوزۀ محیطهای یاددهی و یادگیری اهل نظر هستند، مصاحبۀ نیمهساختاریافته به عمل آمد. جامعه آماری بخش کمّی دانشجویان کارشناسی دانشگاهها بودند که به روش خوشهای چندمرحلهای، تعداد 360 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. دادههای پژوهش در بخش کمّی از طریق پرسشنامه محققساخته مستخرج از بخش کیفی جمعآوری شد. برای تعیین روایی سؤالهای مصاحبه و پرسشنامه از روایی صوری و محتوایی و برای برآورد پایایی پرسشنامه از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تحلیل دادههای پژوهش در بخش کیفی از روشهای ساختاری و تفسیری و در بخش کمّی از آمار توصیفی و استنباطی بهره گرفته شد. نتایج پژوهش نشان داد نه شاخص از منظر مصاحبهشوندگان مهمترین شاخصهای محیطهای یادگیری بودند و میتوان از شاخصهای شناسایی شده برای ارزشیابی و بازنگری محیطهای یاددهی و یادگیری دروس رشتههای علوم انسانی دانشگاهها استفاده نمود. یافتههای کمّی نشان داد میانگین توجه به شاخصهای محیطهای یاددهی و یادگیری در دروس رشتههای علوم انسانی دانشگاهها نامطلوب بوده و نیاز به توجه بیشتری دارد.
The present study is aimed towards identification the indices of desirable teaching and learning environment in regard with the Humanity Courses for universities and the extent to which these indices are attention. In the present study, we have made use of the consecutive mixed-method exploratory research which is of instrument-making type. In the quantitative section, a qualitative case study method and in the quantitative section, a descriptive-survey method was employed. For the qualitative section, we underwent quasi-structured interviews with 20 distinguished and qualified experts and faculty members of universities having their expertise in learning environments s. Also, 360 of the students of universities comprised the quantitative statistical population. This number of participants was selected using multistage cluster sampling method. The research data were collected in a quantitative part through a researcher-made questionnaire extracted from the qualitative section. To examine the reliability of interview questions and questionnaires, we recruited formal and content reliability. And, we used Cronbach's alpha coefficients to evaluate the validity of our questionnaires. We also employed the Structural and interpretative methods in the qualitative section and descriptive and inferential statistics in the quantitative section to wage on analyzing the data. The results indicated that the interviewees outlined nine indices as the salient indices of teaching and learning environments and it can be argued that the recognized indices can be recruited to evaluation and revise the Teaching and Learning environments of courses in different majors of the humanities. The quantitative findings also indicated that the range and degree of attention and corresponding to the indices of teaching and learning environments seem to be less than desirable. Therefore, it necessarily requires far more significant attention.
خلاصه ماشینی:
برنامه درسي به عنوان مجموعه فعاليت هاي آموزشي، محيط يادگيري (٢٠٠٩ ,Zepke &Jordens )، دستورالعمل ها و تجربه هاي برنامه ريزي شده اي که به منظور دستيابي به هدف هاي يادگيري ارائه ميشود تعريف شده است ( Scott ٢٠٠٥ ,Thomas &Abell, Debra & ٢٠١٦ ,Brysiewicz &).
نتايج پژوهش کوهن ، چانگ ، پولي و پيک ( ,Cohen ٢٠٠٨ ,Pike &Chang, Pooley ) نشان داد مهم ترين ويژگيهاي محيط يادگيري رشته روان شناسي شامل چالش برانگيز بودن محيط ، تقويت روابط دانشجويان با همسالان و استادان و بازار کار، تقويت مشارکت دانشجويان در کلاس درس ، داشتن نگاه مثبت به محيط يادگيري، احساس تعلق به محيط يادگيري و حمايت اجتماعي، مشاوره و بازخورد استادان ، استفاده از محيط هاي يادگيري مختلف ، تسهيل کننده يادگيري، فعال کردن دانشجويان ، آموزش عملي، جهت گيري محيط ، ارتباط محيط آموزشي با جامعه است .
به طور کلي، تحليل نتايج مطالعات و متون تخصصي مربوط به محيط ياددهي و يادگيري دروس حوزه علوم انساني بيانگر آن است که محيط يادگيري بايد از چهار منظر که شامل چشم انداز مکاني يا فيريکي (سايت ، نوع ساختمان ، فضاهاي خاص براي دانشجويان دختر و معلول ، امکانات ، فاصله محيط آموزشي با ساير منابع )، چشم انداز ابزاري (ابزارهايي که يادگيري را براي دانشجويان تسهيل ميکنند)، چشم انداز زماني (مدت زمان ، ساختاريافته و منظم بودن ، توجه به فصول سال ) و چشم انداز اجتماعي (ميزان مشارکت دانشجويان ، نقش ها و چگونگي مشارکت دانشجويان در محيط هاي واقعي) است ، مورد بررسي قرار گيرد.